ارزوی قدیمی پارت۷-تغییر چهره
ارزوی قدیمی پارت۷-تغییر چهره
ارتمیس💜🐾-رفتم حاضر شدم خرگوش رو برداشتم که ببرم بیرون و تلپورت کردم جلوی در کلبه ولی شدو جلوی در وایستاده بود و دماغامون به هم خورد هردو از خجالت مثل لبو قرمز شدیم یه نگاه به هم انداختیم و خندیدیم
-وقتشه این کوچولو رو برگردونیم به خونش-
وقتی خرگوش رو به خونش رسوندیم گفت-حالا می خوایم چی کار کنیم؟-
-میریم رستوران-
-فکر کردم مردم نباید بفهمن پروژ جدیدی-
-یه رستوران رفتن که معلوم نمی کنه-
-حتی اگی این حرفتم درست باشه قضیه دیشب رو می خوای چی کار کنی؟-
-اوه یادم رفته بود یه فکری دارم-
رفتیم داخل کلبه رفتم طبقه بالا و...
شدو❤🌷-منتظرش بودم وقتی اومد پایین شک کردم خودش باشه
-ارتمیس خودتی؟-
-اره فقط یه لنز و کلاه گیسه دیگه الان دیگه مشکلی نداریم پس می تونیم بریم-
راه افتادیم سمت رستوران توی حومه ی شهر و...
ارتمیس💜🐾-رفتم حاضر شدم خرگوش رو برداشتم که ببرم بیرون و تلپورت کردم جلوی در کلبه ولی شدو جلوی در وایستاده بود و دماغامون به هم خورد هردو از خجالت مثل لبو قرمز شدیم یه نگاه به هم انداختیم و خندیدیم
-وقتشه این کوچولو رو برگردونیم به خونش-
وقتی خرگوش رو به خونش رسوندیم گفت-حالا می خوایم چی کار کنیم؟-
-میریم رستوران-
-فکر کردم مردم نباید بفهمن پروژ جدیدی-
-یه رستوران رفتن که معلوم نمی کنه-
-حتی اگی این حرفتم درست باشه قضیه دیشب رو می خوای چی کار کنی؟-
-اوه یادم رفته بود یه فکری دارم-
رفتیم داخل کلبه رفتم طبقه بالا و...
شدو❤🌷-منتظرش بودم وقتی اومد پایین شک کردم خودش باشه
-ارتمیس خودتی؟-
-اره فقط یه لنز و کلاه گیسه دیگه الان دیگه مشکلی نداریم پس می تونیم بریم-
راه افتادیم سمت رستوران توی حومه ی شهر و...
۱.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.