پارت ۲۰۱
پارت ۲۰۱
#سوفیا
بالاخره بعد از خواهش های زیاد رفت. منم رفتم خوابیدم!!
صبح ساعت ۷ ماشین کمپانی اومد دنبالم! رسیدم به کمپانی و همه چیو به پی دی نیم گفتم. اونم تعجب نکرد از جدایی مون...!
پی دی نیم: خب یه سوپرایز برات دارم سوفیا ...
به پی دی نیم نگاه میکردم و متعجب بودم ...
پی دی نیم: جونگ کوک یه اهنگ ساخته! که توهم باهاش همکاری خواهی کرد هم توی خوندن اهنگ و هم توی رقصش!! یه ماه دیگه منتشر میشه .. جونگ کوک این مدت که تو با سهون و کار های خودت مشغول بودی یه اهنگ نوشته و اهنگ سازی کرده!! بعدشم برای مراسم ماما سال بعد منتشر میکنیم که باهم قرار میزاریم!
هنگ کرده بودم. نمیدونستم چی بگم! خیلی خوشحال بودم دیگه احتیاجی نیست احتیاط کنم ! چه طور به من هیچی نگفته بود؟! خیلی خوشحال شدم و پشت سر هم احترام میزاشتم به پی دی نیم... از اتاقش اومدم بیرون و رفتم توی اتاق جونگ کوک ...
کوکی: سلام س..سوفیا !! چی شده چرا انقدر شادابی ؟؟
اومدم جلو و خودمو کیوت کردم و دستامو گذاشتم روی میزش و صورتمو اوردم جلو و لبامو غنچه کردم!
#جونگکوک
نمیدونم چش بود. هر چی بود داشت منو با اون لبای خوشمزه اش دیوونه میکرد. اختیارمو از دست دادم از روی صندلی بلند شدم و لبامو گذاشتم روی لباش ... ازش جدا شدم و از پشت میز اومدم این طرف و بغلش کردم ...
من: نمی خوایی بگی چیشده سوفیای خوشگل من !؟
سوفیا: کوکی تو چیکار کردی ! میدونستی دیگه قراره باهم باشیم درسته ؟ تو اهنگ نوشتی؟ منم توی اهنگ و اجراءت هستم؟؟
بالاخره فهمید.. خندیدم و بغلش کردم و دستامو گذاشتم روی سرش .. بوی خوبی میداد. توی بغلم ریز بالا پایین میپرید !
من: یااا آروم بگیر دیوونه !😂 اره من همه چیو آماده کردم تا تو برگردی پیشم ! من منتظر تو بودم تا ازش جدا شی و اجرای خودمون رو داشته باشیم !
دستاشو گرفتم و باهم رفتیم توی حیات کمپانی ! اون حیات گوشه گوشه اش همه خاطره اس !! خاطره های خنده دار ، خاطره های غم انگیز، خاطره های کیوت و خاطره های حرص درآر !!
یکمی روی تاب نشستیم! بعدش بردمش پیش اعضای گروه خودمون همه با دیدن سوفیا شوکه شدن !!
جیمین: یاااا سوفیا شی ! اینجا چیکار میکنی ؟!
شوگا: خب توی کمپانی خودمون کار میکنه ها 😒
نامجون اومد جلو و آروم بهم گفت: مشکلی نیست اون اینجا باشه مگه با ..
من: نه هیونگ!! به هم زده ! دیگه قرار نمیزارن باهم !
همه با شنیدن این حرف من به سوفیا یه طوری نگاه میکردن
تهیونگ: اذیتت کرده؟ ناراحتت کرده؟ چیکار کرده ؟ هوم 🤨
سوفیا: نه تهیونگ ! اون کاری نکرده من بهش گفتم که دوستش ندارم اون خیلی خوب بود ولی من بی رحمم! به هرحال کسی که توی قلب منه ایشون میباشند جایی برای کسی نزاشتن عالیجناب !
ادامه پارت بعدی لایک و کامنت فراموش نشه
#سوفیا
بالاخره بعد از خواهش های زیاد رفت. منم رفتم خوابیدم!!
صبح ساعت ۷ ماشین کمپانی اومد دنبالم! رسیدم به کمپانی و همه چیو به پی دی نیم گفتم. اونم تعجب نکرد از جدایی مون...!
پی دی نیم: خب یه سوپرایز برات دارم سوفیا ...
به پی دی نیم نگاه میکردم و متعجب بودم ...
پی دی نیم: جونگ کوک یه اهنگ ساخته! که توهم باهاش همکاری خواهی کرد هم توی خوندن اهنگ و هم توی رقصش!! یه ماه دیگه منتشر میشه .. جونگ کوک این مدت که تو با سهون و کار های خودت مشغول بودی یه اهنگ نوشته و اهنگ سازی کرده!! بعدشم برای مراسم ماما سال بعد منتشر میکنیم که باهم قرار میزاریم!
هنگ کرده بودم. نمیدونستم چی بگم! خیلی خوشحال بودم دیگه احتیاجی نیست احتیاط کنم ! چه طور به من هیچی نگفته بود؟! خیلی خوشحال شدم و پشت سر هم احترام میزاشتم به پی دی نیم... از اتاقش اومدم بیرون و رفتم توی اتاق جونگ کوک ...
کوکی: سلام س..سوفیا !! چی شده چرا انقدر شادابی ؟؟
اومدم جلو و خودمو کیوت کردم و دستامو گذاشتم روی میزش و صورتمو اوردم جلو و لبامو غنچه کردم!
#جونگکوک
نمیدونم چش بود. هر چی بود داشت منو با اون لبای خوشمزه اش دیوونه میکرد. اختیارمو از دست دادم از روی صندلی بلند شدم و لبامو گذاشتم روی لباش ... ازش جدا شدم و از پشت میز اومدم این طرف و بغلش کردم ...
من: نمی خوایی بگی چیشده سوفیای خوشگل من !؟
سوفیا: کوکی تو چیکار کردی ! میدونستی دیگه قراره باهم باشیم درسته ؟ تو اهنگ نوشتی؟ منم توی اهنگ و اجراءت هستم؟؟
بالاخره فهمید.. خندیدم و بغلش کردم و دستامو گذاشتم روی سرش .. بوی خوبی میداد. توی بغلم ریز بالا پایین میپرید !
من: یااا آروم بگیر دیوونه !😂 اره من همه چیو آماده کردم تا تو برگردی پیشم ! من منتظر تو بودم تا ازش جدا شی و اجرای خودمون رو داشته باشیم !
دستاشو گرفتم و باهم رفتیم توی حیات کمپانی ! اون حیات گوشه گوشه اش همه خاطره اس !! خاطره های خنده دار ، خاطره های غم انگیز، خاطره های کیوت و خاطره های حرص درآر !!
یکمی روی تاب نشستیم! بعدش بردمش پیش اعضای گروه خودمون همه با دیدن سوفیا شوکه شدن !!
جیمین: یاااا سوفیا شی ! اینجا چیکار میکنی ؟!
شوگا: خب توی کمپانی خودمون کار میکنه ها 😒
نامجون اومد جلو و آروم بهم گفت: مشکلی نیست اون اینجا باشه مگه با ..
من: نه هیونگ!! به هم زده ! دیگه قرار نمیزارن باهم !
همه با شنیدن این حرف من به سوفیا یه طوری نگاه میکردن
تهیونگ: اذیتت کرده؟ ناراحتت کرده؟ چیکار کرده ؟ هوم 🤨
سوفیا: نه تهیونگ ! اون کاری نکرده من بهش گفتم که دوستش ندارم اون خیلی خوب بود ولی من بی رحمم! به هرحال کسی که توی قلب منه ایشون میباشند جایی برای کسی نزاشتن عالیجناب !
ادامه پارت بعدی لایک و کامنت فراموش نشه
۴۹.۹k
۲۹ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.