بسم رب الشهداء و الصدیقین

بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن

یکی از خاطرات به یاد ماندنی برای مادر شهید انگالی, #اطاعت_پذیری او و اهمیت دادن به حرف #پدر_مادر است.
مادر می گوید:«در محله مان مرسوم است که شب قبل از #عروسی, پای داماد را حنا می بندند.
من هم مثل همه مادرها آرزو داشتم خودم پای فرزندم را حنا ببندم, ولی او اجازه نداد. به او گفتم:«بذار مراسم حنابندون برات بگیرم.» اما او وسایلش را جمع و جور کرده بود تا برود #جبهه. می گفت:«من باید برم, نمی تونم بمونم.»

خودم هم تعجب کردم؛چون او همیشه به حرف من گوش می داد. خلاصه سوار موتور همسایه مان شد و رفت.
همان کسی که او را برده بود می گفت:«پرویز بین راه گریه اش گرفت. می گفت باید برگردم حرف مادرم رو گوش کنم. نکنه دلش شکسته باشه.»

چند ساعت نشد که دیدم برگشت. به من گفت:«مادر هر چی تو بگی. برو #حنا خیس کن. همسایه ها و قوم و خویش رو هم خبر کن.

منبع:کتاب #شهیدان_اینگونه_بودند
سردارشهید #پرویزانگالی
پیـــــچ رسمــــــــــے
راهیــــــــــاڹ نــــــــــور

http://line.me/ti/p/%40vmj9893w
http://line.me/ti/p/%40vmj9893w

تــــــــــا شہــــــــــادت
#شهدا
دیدگاه ها (۱)

به گزارش مصاف، روزنامۀ الحیات چاپ لبنان در گزارشی اعلام کرد ...

به گزارش مصاف، روزنامه "الاهرام" و پایگاه "دار الاخبار" مصر ...

روایت عهد 18فتنه هایی در راه است برای کل مردم دنیا ، علی الخ...

بسم رب الشهدا و الصدیقینطنز شهدااومده بود مرخصی بگیره ، یه ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط