عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۱۴
داشتم به ساعت نگاه میکردم که

جونکوک: اهم اهم

هینا: چته؟

که دستمو گرفت و نشوند رو پاش با اخم نگاه کردم و گفتم

هینا:چرا؟

جونکوک: چون دوست دارم

هینا: خیلی بیشعوری

خواستم پاشم که دستش مانعم شد هوفی کشیدم و قبل اینکه حرف بزنم یه لقمه نوتلا گذاشت دهنم که گوشیم زنگ خورد هانیل بود داشتیم حرف میزدیم که بعد قرار شد بیاد عمارت یه خبر خوش داد که

داشتم بالا پایین می کردم اصلا حواسم نبود که دیدم جونکوک دستشو برد پایین تر کمرم و چسبوندم به خودش و گفت

جونکوک: آهه لعنتی انقدر جم نخور هنوز صبحه

که با حالت تعجبی نگاش کردم که اشاره به پاهاش کرد که تازه متوجه موقعیتم شدم (خاک برسرتت)

هینا: خب تو هم نباید منو می ذاشتی رو پاهات

کوک: تو هم نباید رو پاهام بالا پایین میکردی چون..

که هینا خواست فاصله بگیره ازش که کوک کمرشو گرفت و چسبوند به خودش و اینگونه شد که یه لبب از هینا خوشملم گرفت و هی رو دیکش بالا پایین شد🤭🤭

جونکوک: اومم خیلی خوشمزه بودی

هینا: خیلی بدیی

و صبحانیشان به اتمام رسید هینا بلند شد و مثل میگ میگ دوید رفت تو اتاقش که کوک اومد تو و گفت

جونکوک: عشقم برای شب تهیونگ رو دعوت کردم ۴ تایی باهم باشیم

هینا: نخیر ما دخترونه کار داریم

کوک: اونوقت چه کاری؟

هینا: کاری به اسم به تو چه

کوک اومد نزدیکش و سرشو کرد تو گردنش و مک عمیق زد که جاش موند که هینا داد زد

هینا: کوککک برای چی اینطوری کردی جاش موند عهه

کوک: علامتم بود تا بعضیا بدونن دوست پسر داری و خیلی بهت نچسبن

هینا: منظورت اگه جیِ که اون دوستمه منحرف یکم ذهنتو پاک کن بی‌شعوره فلش بک به ذهن هینا: میشه فحشش بدم ( راحت باش)

هینا: ملسی، عوضیی

کوک یه پوزخند مسقره زد و رفت هعی آخرش دیوونه میشم

(بقیش برای بعد❤🍓)

#لایک_کامنت_فالو_یادتون_نره🎀

یه سری از پستا گزارش شدن دوباره گذاشتم بعد پارت ۱۶ ببینید
دیدگاه ها (۶)

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۱۶فلش بک به یکم قبل که هانیل رسیدویو ه...

#دنس

#بکوب_لایکو👊♥️

#اسمرلب🍯🥠

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۹ویو کوک خیلی تحریک شده بودم ولی داد ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۵۱ویو هینا آروم آروم چشم هامو باز کردم...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۸هینا: بله بفرمایید ناشناس: خانوم کوچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط