هر خانه که با عشق درآمیخت درش سوخت...
من آتش عشقم که جهان در اثرش سوخت
خورشید شبی پیش من آمد، جگرش سوخت
آدم به تب دیدنم افتاد و پس از آن
هرکس که به دیدار من آمد پدرش سوخت
آتشکدهی اهل بهشتم من و جز این
هر کس که نظر داشت به پای نظرش سوخت
شیطان عددی نیست که آتش بزند... هان
سودای مرا داشت به سر هر که سرش سوخت
ققنوس هم از جنس همین شب پرگان بود
دیوانهی خورشید که شد بال و پرش سوخت
تنها نه فقط خانهی زهرا و علی... نه
هر خانه که با عشق درآمیخت درش سوخت
شاعر خبر تازهای از عشق شنید و
تا خواست کلامی بنویسد خبرش سوخت
#غلامرضا_طریقی
خورشید شبی پیش من آمد، جگرش سوخت
آدم به تب دیدنم افتاد و پس از آن
هرکس که به دیدار من آمد پدرش سوخت
آتشکدهی اهل بهشتم من و جز این
هر کس که نظر داشت به پای نظرش سوخت
شیطان عددی نیست که آتش بزند... هان
سودای مرا داشت به سر هر که سرش سوخت
ققنوس هم از جنس همین شب پرگان بود
دیوانهی خورشید که شد بال و پرش سوخت
تنها نه فقط خانهی زهرا و علی... نه
هر خانه که با عشق درآمیخت درش سوخت
شاعر خبر تازهای از عشق شنید و
تا خواست کلامی بنویسد خبرش سوخت
#غلامرضا_طریقی
۴۸.۵k
۲۶ آذر ۱۴۰۰