شخصیت پنهانی
شخصیت پنهانی
پارت:۴
سومین : باشه اجوما الان میرن
پرش مکانی/
پدربزرگ:الان نوه عزیزم سومین رو بهصحنه دعوت می کنم
همه:*دسسسسیتتت*
*سومین به صحنه اومد*
سومین:همگی خوش امدین به جشن تولد و مهمانی شکوفایی(با ماسک داره حرف میزنه)امروز قراره همه صورت منو بعد از ۱۹سال صورت منو ببینن . من نوزده سال پیش در این روز در ساعت ۱۲ شب به دنیا اومدمسومین:الان ساعت ۱۱:۵۹:۴۱ثانیه هست که کمتر از یک دقیقه موندهمیخام این چند ثانیه منو همراهی کنید
همه:۱۰,۹,۸,۷,۶,۵,۴,۳,۲,۱,۰*دسسسستتتت*
سومین: حالا که من وارد سن نوزده سالگی شدم میخام ماسکمو در بیارم*ماسکشو در اورد
جیمین:*رو به یونا*این هرزه کوچولو نیست؟
یونا:اره وای عجب غلطی کردیم براش قلدری کردیم
جیمین:الان باید به فکر این باشیم که بلای سرمون نیاد
یونا:بدو همه دارن کادو میدن نوبت خانواده ی توعه
نیم ساعت بعد/
پدربزرگ:حالا که همه کادوشون رو دادن نوبت من رسیده که کادوی بزرگمو به نوه عزیزم بدمسومین ویو
همه ی کادو هامو گرفتم که پدربزرگ گفت نوبت کادوی منه بعد گفت که پشتمو نگاه کنم
به پشتم نگاه کردم که دیدم فیلیکس عه
پارت:۴
سومین : باشه اجوما الان میرن
پرش مکانی/
پدربزرگ:الان نوه عزیزم سومین رو بهصحنه دعوت می کنم
همه:*دسسسسیتتت*
*سومین به صحنه اومد*
سومین:همگی خوش امدین به جشن تولد و مهمانی شکوفایی(با ماسک داره حرف میزنه)امروز قراره همه صورت منو بعد از ۱۹سال صورت منو ببینن . من نوزده سال پیش در این روز در ساعت ۱۲ شب به دنیا اومدمسومین:الان ساعت ۱۱:۵۹:۴۱ثانیه هست که کمتر از یک دقیقه موندهمیخام این چند ثانیه منو همراهی کنید
همه:۱۰,۹,۸,۷,۶,۵,۴,۳,۲,۱,۰*دسسسستتتت*
سومین: حالا که من وارد سن نوزده سالگی شدم میخام ماسکمو در بیارم*ماسکشو در اورد
جیمین:*رو به یونا*این هرزه کوچولو نیست؟
یونا:اره وای عجب غلطی کردیم براش قلدری کردیم
جیمین:الان باید به فکر این باشیم که بلای سرمون نیاد
یونا:بدو همه دارن کادو میدن نوبت خانواده ی توعه
نیم ساعت بعد/
پدربزرگ:حالا که همه کادوشون رو دادن نوبت من رسیده که کادوی بزرگمو به نوه عزیزم بدمسومین ویو
همه ی کادو هامو گرفتم که پدربزرگ گفت نوبت کادوی منه بعد گفت که پشتمو نگاه کنم
به پشتم نگاه کردم که دیدم فیلیکس عه
۳.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.