سایه بر سر
#سایه_بر_سر
#محرم_99
#جدید
غصه دارد آسمانِ کربلا
کاش امشب کربلا بودم خدا
کاش بودم کربلا همچون زهیر
دل کَنان از آشنایان و ز غیر
گویمت ای جان و اربابم حسین
ای چراغ گمرهان و نور عین:
کاش میبردی مرا سوی حرم
تا ز شوق عشق تو بی پَر، پَرم
بر سر من حمله ی فریادها
پای در آغوش گیرم بی صدا
سوی تو می آمدم من بی پناه
ذکر گویان زیر لب با سوز و آه
گر نباشد سایه ی تو بر سرم
هیچ و پوچم ، من بدون یاورم
آتشی بر پا چو شد در کربلا
شعله می زد جان عشاق از وفا
اشک عالم مثل باران شد روان
تا که قاسم پر کشید از این جهان
ننگ ها بر حرمله، بر تیر او
کودکی گریان شده از این عدو
آسمان نالیده هر دم اینچنین؛
"کودکی جان می دهد در راه دین"
قصه دارد کربلا از جنس آب
غصه از عباس و مشک و از رباب
دست او افتاده در صحرای خون
میرساند قصه من را تا جنون
دختری بی گوشواره بی پدر
می شود پروانه ای بی بال و پر
شاعر : #محمد_جهان_زاد
#محرم_99
#جدید
غصه دارد آسمانِ کربلا
کاش امشب کربلا بودم خدا
کاش بودم کربلا همچون زهیر
دل کَنان از آشنایان و ز غیر
گویمت ای جان و اربابم حسین
ای چراغ گمرهان و نور عین:
کاش میبردی مرا سوی حرم
تا ز شوق عشق تو بی پَر، پَرم
بر سر من حمله ی فریادها
پای در آغوش گیرم بی صدا
سوی تو می آمدم من بی پناه
ذکر گویان زیر لب با سوز و آه
گر نباشد سایه ی تو بر سرم
هیچ و پوچم ، من بدون یاورم
آتشی بر پا چو شد در کربلا
شعله می زد جان عشاق از وفا
اشک عالم مثل باران شد روان
تا که قاسم پر کشید از این جهان
ننگ ها بر حرمله، بر تیر او
کودکی گریان شده از این عدو
آسمان نالیده هر دم اینچنین؛
"کودکی جان می دهد در راه دین"
قصه دارد کربلا از جنس آب
غصه از عباس و مشک و از رباب
دست او افتاده در صحرای خون
میرساند قصه من را تا جنون
دختری بی گوشواره بی پدر
می شود پروانه ای بی بال و پر
شاعر : #محمد_جهان_زاد
۲.۷k
۰۸ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.