اهی ن آشنا دردت را میفهمد

ڪَاهی نہ آشنا دردت را میفهمد

نہ حتی صمیمی تریڹ دوست

ڪَاهی باید تنهایی

درد را فهمید

تنهایی،خلوت ڪرد

تنهایی آرام شد

و تنهایی خدا میداند

چہ میڪَذرد در دلت..!
دیدگاه ها (۲۱)

اِی کاش به جایِ هَمه می شُد که دَر این شَهراین حالِ به هَم ر...

تمام برگ های دفترم تمام شدقلمم به پایان رسیددستم سست شدچه سر...

ﺍﺯ ﻣــــﻦ ﻧﺮﻧــﺞ ....ﻣﻦ ﻧﻪ ﻣﻐـــﺮﻭﺭﻡ ؛ﻭ ﻧﻪ ﺑﯽ ﺍﺣﺴــﺎﺱ !ﻓﻘﻂ ﺩ...

جمعه بهانه است ...این مائیم ؛که هر بار ...دلِ لامذهبمان می گ...

عنوان: «قلبی که سنگ شد»**در گوشه‌ای از یک شهر شلوغ، دختری تن...

Parallel Hearts

🍁با هر قلمی به هر زبانی از غصه نوشتن ، حال تن زخمی را دارد ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط