نظام خانوادگی
نظام خانوادگی
در دوره ساسانی چیزی که بیش از همه دستخوش تصرف و ناسخ و منسوخ و جرح و تعدیل موبدان بود ((حقوق شخصی)) است مخصوصا احکام نکاح و ارث به اندازه ای پیچیده و مبهم بود که موبدان هرچه میخواستند میکردند و دراین زمینه اختیاراتی داشتند که درهیچ شریعتی به روحانیون نداده اند.
تعدد زوجات در دوره ساسانی جاری و معمول بوده است، زردشتیان عصر اخیر درصدد انکار این اصل هستند، ولی جای انکار نیست، همه مورخین نوشته اند از هردوت یونانی و استرابون درعصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصرحاضر!
آنچه در ایران باستان در میان طبقه اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است. و لهذا نه محدود به حدی بوده است مثلا 4تایا بیشتر یا کمتر و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همان طور که نظام اجتماعی یک نظام طبقاتی بوده است نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلا حق اختیار شوهر نداشت، این حق به پدر اختصاص داشت اگر پدر درقید حیات نبود به شخص دیگری اجازه شوهر دادن دختر را داشت
شوهر بر اموال زنان ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اوموال خویش تصرف کند به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت
هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد وصاحب اختیار خودت هستی زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد ولی اجازت می یافت به عنوان ((زن خدمتکار)) (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند..... فرزندانی که در ازدواج جدید درحیات شوهراولش می زایید از آن شوهر اواش بود یعنی تحت تبعیت شوهر اول باقی می ماند.
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را حتی زن ممتاز خود را به مرد دیگری که بی آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد(عاریه بدهد) تااین مرد از خدمات آن زن استفاده کند، رضایت زن شرط نبود. دراین صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد می شدند متعلق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند
این عمل را اعمال خیر میدانستند و کمک به یک همدین تنگدست می شمردند.
در دوره ساسانی چیزی که بیش از همه دستخوش تصرف و ناسخ و منسوخ و جرح و تعدیل موبدان بود ((حقوق شخصی)) است مخصوصا احکام نکاح و ارث به اندازه ای پیچیده و مبهم بود که موبدان هرچه میخواستند میکردند و دراین زمینه اختیاراتی داشتند که درهیچ شریعتی به روحانیون نداده اند.
تعدد زوجات در دوره ساسانی جاری و معمول بوده است، زردشتیان عصر اخیر درصدد انکار این اصل هستند، ولی جای انکار نیست، همه مورخین نوشته اند از هردوت یونانی و استرابون درعصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصرحاضر!
آنچه در ایران باستان در میان طبقه اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است. و لهذا نه محدود به حدی بوده است مثلا 4تایا بیشتر یا کمتر و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همان طور که نظام اجتماعی یک نظام طبقاتی بوده است نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلا حق اختیار شوهر نداشت، این حق به پدر اختصاص داشت اگر پدر درقید حیات نبود به شخص دیگری اجازه شوهر دادن دختر را داشت
شوهر بر اموال زنان ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اوموال خویش تصرف کند به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت
هرگاه شوهری به زن خود میگفت: از این لحظه تو آزاد وصاحب اختیار خودت هستی زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمیشد ولی اجازت می یافت به عنوان ((زن خدمتکار)) (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند..... فرزندانی که در ازدواج جدید درحیات شوهراولش می زایید از آن شوهر اواش بود یعنی تحت تبعیت شوهر اول باقی می ماند.
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را حتی زن ممتاز خود را به مرد دیگری که بی آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد(عاریه بدهد) تااین مرد از خدمات آن زن استفاده کند، رضایت زن شرط نبود. دراین صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد می شدند متعلق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب میشدند
این عمل را اعمال خیر میدانستند و کمک به یک همدین تنگدست می شمردند.
- ۲.۲k
- ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط