ادامه مکاشفه

ادامه مکاشفه

تا اینکه دیدم چاره ی نیست و بدون کفش پیاده شدم دیدم تمام واگن های قطار از ریل خارج شده است
سنگ های بزرگ روی ریل و واگن ها افتاده است و هر لحظه بر سیل از بارانش افزون میشد آن قطاریان تنها فردی بود که حضور داشت و گفت در این قطار خواهد ماند و واگن ها را به ریل باز می گرداند من که از گفته اش تعجب کرده بودم گفتم خارج شو که سیل و سنگ تو رو خواهد برد و در حیرت که چگونه واگن های سنگین را به ریل بازگرداند و من از سیل به درختی پناه بردم
دیدگاه ها (۰)

بماند به یادگار به وقتش مثل لبنان گفتمامروز ۱۴۰۳/۰۷/۳۰بزودی ...

جواب به مکاشفه اخری خیلی نزدیک است یک جای خیلی مهم بسته خو...

بزودی....انچه در ۱۰ مرداد و ۱۶ مرداد راجب ترور سنوار گفتیم ا...

‏سند از طرف داوود امین الرعایا(ساتوا)چرا شال سرم میکنم به رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط