(خفته ی حقیقت)
ندانی که ای یار من
که من مهره سوخته صفحه ی سیاه و سفید زندگی ام
سرنوشت خانه های جدیدی در راستایم قرار میدهد
هر طلوع خورشید فردا بیشتر در آغوش بی رحم تقدیر خورد میشوم
حس نوازش های عشق و مهربانی و درک در پرده نیلوفری کم و بی رنگ میشود
بدان که تو هنوز برایم همان بوی خوش نرگسی
بی خبر از این قلب و عقل که در طی راه های کهن و نو زندگانی
هنوز هم هوشیار نیست
{مبینا فدوسی }
که من مهره سوخته صفحه ی سیاه و سفید زندگی ام
سرنوشت خانه های جدیدی در راستایم قرار میدهد
هر طلوع خورشید فردا بیشتر در آغوش بی رحم تقدیر خورد میشوم
حس نوازش های عشق و مهربانی و درک در پرده نیلوفری کم و بی رنگ میشود
بدان که تو هنوز برایم همان بوی خوش نرگسی
بی خبر از این قلب و عقل که در طی راه های کهن و نو زندگانی
هنوز هم هوشیار نیست
{مبینا فدوسی }
- ۱.۸k
- ۱۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط