♡Crazy of love♡ pt12
♡Crazy of love♡ pt12
دیوانهٔ عشق
(ویو ات )
بعد از زنگ جیمین و جیهوپ صدام کردن و گفتن کارم دارن
خیلی تعجب کرده بودم و چون خیلیی کنچکاو بودم رفتم پیششون
+ چیشده؟
چیکارم دارین؟
$ خب ببین امروز تولد نامجونه و ما میخوایم سورپرایزش کنیم
+ خب چه کاری از دست من برمیاد؟
§ خب جیهوپ گفت که تو خوش سلیقه ای پس ما ازت میخوایم که خونه رو تزیین کنی و کیک هم بخری
ماهم میبریمش بیرون و سرگرمش میکنیم تا تو وسایل هارو آماده کنی
+اهااا....اوکی پس من وسایل هارو آماده میکنم و خلاصه همه ی کار هارو انجام میدم
بعدشم بهتون پیام میدم برگردین و چراغارو خاموش میکنم
§ باشه
+ راستی هوپی یادت نره کلید هارو با خودت ببری آخه نمیشه که من در رو باز کنم
$ اومم...راست میگی بعد کلاس کلید هارو بده بهم
+ اوکیه
نزدیک های زنگ بود که یکی از استاد ها اومد گفت این زنگ استاد تون نیست پس میتونید همین الان برگردید
پس وسایل هامون رو جمع کردیم و داشتیم برمیگشتیم که هوپی گفت کلید هارو بده و منم کلید هارو دادم بهش خودمم برگشتم خونه
وقتی همه کار هارو انجام دادم و تزیینات رو هم آماده کردم خواستم به جیمین یا جیهوپ پیام بدم که برگردن که دیدم هچکدومشون آنلاین نیستن و فقط یونگی آنلاینه پس به اون پیام دادم اما جواب نداد پس بهش زنگ زدم
+ سلام
- سلام...شما؟
+ من ات هستم دیگه
- اها....خب چیکارم داشتی
+ میگم جیمین و جیهوپ بهت گفتن میخوایم نامجون رو سورپرایز کنیم؟
آخه تولدشه دیگه
- آره بابا
چطور
+ خوبه پس همه چیو بهت گفتن
- اره بابا اوکیه
+ خب خواستم بگم من خونه رو حاضر کردم تزیینات هم آماده کردم و چراغارو هم خاموش کردم
- اها...اوکی الان برمیگردیم
+ اوکی
( ویوی یونگی )
واقعا شیفته ی ات بودم
خیلی وقت بود که میخواستم بهش بگم دوسش دارم و نمیتونستم به کسی بگم حتی خودش
واقعا خوشحال بودم میتونم دوباره ببینمش اما از یه طرف دیگه اون جیمین رو دوست داره
و حتی فکر کنم باهم تو رابطن
رفتم و زود به جیهوپ و جیمین گفتم که ات زنگ زده و گفته برگردیم
( ویوی ات )
منتظر بودم که پسرا برگردن
ادامه دارد....
شرط ها
لایک ۳۰
کامنت ۳۵
دیوانهٔ عشق
(ویو ات )
بعد از زنگ جیمین و جیهوپ صدام کردن و گفتن کارم دارن
خیلی تعجب کرده بودم و چون خیلیی کنچکاو بودم رفتم پیششون
+ چیشده؟
چیکارم دارین؟
$ خب ببین امروز تولد نامجونه و ما میخوایم سورپرایزش کنیم
+ خب چه کاری از دست من برمیاد؟
§ خب جیهوپ گفت که تو خوش سلیقه ای پس ما ازت میخوایم که خونه رو تزیین کنی و کیک هم بخری
ماهم میبریمش بیرون و سرگرمش میکنیم تا تو وسایل هارو آماده کنی
+اهااا....اوکی پس من وسایل هارو آماده میکنم و خلاصه همه ی کار هارو انجام میدم
بعدشم بهتون پیام میدم برگردین و چراغارو خاموش میکنم
§ باشه
+ راستی هوپی یادت نره کلید هارو با خودت ببری آخه نمیشه که من در رو باز کنم
$ اومم...راست میگی بعد کلاس کلید هارو بده بهم
+ اوکیه
نزدیک های زنگ بود که یکی از استاد ها اومد گفت این زنگ استاد تون نیست پس میتونید همین الان برگردید
پس وسایل هامون رو جمع کردیم و داشتیم برمیگشتیم که هوپی گفت کلید هارو بده و منم کلید هارو دادم بهش خودمم برگشتم خونه
وقتی همه کار هارو انجام دادم و تزیینات رو هم آماده کردم خواستم به جیمین یا جیهوپ پیام بدم که برگردن که دیدم هچکدومشون آنلاین نیستن و فقط یونگی آنلاینه پس به اون پیام دادم اما جواب نداد پس بهش زنگ زدم
+ سلام
- سلام...شما؟
+ من ات هستم دیگه
- اها....خب چیکارم داشتی
+ میگم جیمین و جیهوپ بهت گفتن میخوایم نامجون رو سورپرایز کنیم؟
آخه تولدشه دیگه
- آره بابا
چطور
+ خوبه پس همه چیو بهت گفتن
- اره بابا اوکیه
+ خب خواستم بگم من خونه رو حاضر کردم تزیینات هم آماده کردم و چراغارو هم خاموش کردم
- اها...اوکی الان برمیگردیم
+ اوکی
( ویوی یونگی )
واقعا شیفته ی ات بودم
خیلی وقت بود که میخواستم بهش بگم دوسش دارم و نمیتونستم به کسی بگم حتی خودش
واقعا خوشحال بودم میتونم دوباره ببینمش اما از یه طرف دیگه اون جیمین رو دوست داره
و حتی فکر کنم باهم تو رابطن
رفتم و زود به جیهوپ و جیمین گفتم که ات زنگ زده و گفته برگردیم
( ویوی ات )
منتظر بودم که پسرا برگردن
ادامه دارد....
شرط ها
لایک ۳۰
کامنت ۳۵
۷.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.