.
.
.
روزگارم با غلامی علی سر می شود
هر که را دیدم علی را دیده نوکر می شود
بنده زاده بنده ای دارم که دارد مثل من
چاکری از چاکران کوی حیدر می شود
جای آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم
حلقه ای را که ز گوش بندگی در می شود
شان او را نه قلم کافی ست نه دفتر نه فهم
شان سلمانش فقط صدجلددفتر می شود
نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست
فتح این قلعه فقط با دست حیدر می شود
یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن
این چه موجودی ست هم اول هم آخر می شود
از همینجا میشود فهمید-با مهر علی-
عاقبت این عاقبتها خیر یا شر می شود
محضر یاد علی و محضر "نادعلی"
هر که آدم میشود ازاین دو محضر می شود
ذات فیاض "امین الله" " امینی" پرور است
هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور می شود
قدر زر را زرگر شناسد قدر زهرا را علی
علتش این است داماد پیمبر می شود
بیشتر کار برادر را برادر میکند
حق بده پس باتو پیغمبر برادر می شود
کار خیر ما کنار حب تو میایستد
دوبرابر, سه برابر....صد برابر می شود
معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست
دلدل ات رد میشود سنگ همه زر می شود
تو میان خانه هم باشی همه ذبح تواند
تو به خیبر هم نیایی فتح خیبر می شود
هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت
با تو بیعت میکند بعدا پیمبر می شود
دوستی از دوستان دوستان تو اگر
در جهنم هم که باشد آخرش در می شود
طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام
کودک است امروز, در آینده قنبر می شود
این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد
سنگ را اینجا بیندازند گوهر می شود
زان طرف سنگ نشانی هم ندارد فاطمه
زین طرف دارد کف صحن تو مرمر می شود
.
"باز با....." نه , باز اینجا با کبوتر میپرد
شاه اینجا همنشین چند نوکر می شود
حال من چون حال بیماری است زیر دست تو
هر چه بدتر میشود انگار بهتر می شود....
.
#اشک#لطیف#
#اکبر#لطیفیان#
#شعر#ائینی#
.
روزگارم با غلامی علی سر می شود
هر که را دیدم علی را دیده نوکر می شود
بنده زاده بنده ای دارم که دارد مثل من
چاکری از چاکران کوی حیدر می شود
جای آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم
حلقه ای را که ز گوش بندگی در می شود
شان او را نه قلم کافی ست نه دفتر نه فهم
شان سلمانش فقط صدجلددفتر می شود
نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست
فتح این قلعه فقط با دست حیدر می شود
یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن
این چه موجودی ست هم اول هم آخر می شود
از همینجا میشود فهمید-با مهر علی-
عاقبت این عاقبتها خیر یا شر می شود
محضر یاد علی و محضر "نادعلی"
هر که آدم میشود ازاین دو محضر می شود
ذات فیاض "امین الله" " امینی" پرور است
هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور می شود
قدر زر را زرگر شناسد قدر زهرا را علی
علتش این است داماد پیمبر می شود
بیشتر کار برادر را برادر میکند
حق بده پس باتو پیغمبر برادر می شود
کار خیر ما کنار حب تو میایستد
دوبرابر, سه برابر....صد برابر می شود
معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست
دلدل ات رد میشود سنگ همه زر می شود
تو میان خانه هم باشی همه ذبح تواند
تو به خیبر هم نیایی فتح خیبر می شود
هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت
با تو بیعت میکند بعدا پیمبر می شود
دوستی از دوستان دوستان تو اگر
در جهنم هم که باشد آخرش در می شود
طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام
کودک است امروز, در آینده قنبر می شود
این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد
سنگ را اینجا بیندازند گوهر می شود
زان طرف سنگ نشانی هم ندارد فاطمه
زین طرف دارد کف صحن تو مرمر می شود
.
"باز با....." نه , باز اینجا با کبوتر میپرد
شاه اینجا همنشین چند نوکر می شود
حال من چون حال بیماری است زیر دست تو
هر چه بدتر میشود انگار بهتر می شود....
.
#اشک#لطیف#
#اکبر#لطیفیان#
#شعر#ائینی#
۳.۶k
۲۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.