چه صبح هایی که میتوانستیم با هم بخیر کنیم و نکردیم

چه صبح هایی که میتوانستیم با هم بخیر کنیم و نکردیم...
تو موهایم را شانه کنی...
و من برایت حرف بزنم...
از آن حرف ها که جوابش فقط لبخند توست...
تو پیش قدم شوی...
برای ریختن چای و من مربا به نانت اضافه کنم...
اما سهم ما این بود...
که از پشت قاب های شیشه ای موبایل... همدیگر را لمس کنیم...
نه تو مقصری نه من...
سرنوشت عاشقانه هایِ زیادی به ما بدهکار است...
طلبکار هم صبرش حدی دارد...
خدا به خیر کند...
دعوای وصول طلبمان را...
#سحر_رستگار #ازدواج
دیدگاه ها (۱)

#کفش #مد

#کفش #مد

مردان شجاع عاشق زنان باهوش و زیبا هستند و برای به دست آوردنش...

گفتم شب مهتاب بیا ...نازکنان گفت :آنجا که منم حاجت مهتاب نبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط