بمان ولی به خاطر غرور خسته ام برو

بمان ولی به خاطر غرور خسته ام برو
برو ولی به خاطر دل شکسته ام بمان

به ماندن تو عاشقم ، به رفتن تو مبتلا
شکسته ام ولی برو ، بریده ام ولی بیا

چه گیج حرف می زنم ، چه ساده درد می کشم
اسیر قهر و آشتی ، میانِ آب و آتشم

ببین چه سرد و بیصدا ببین چه صاف و ساده ام
گلی که دوست داشتم ، به دست باد داده ام

چه عاشقانه زیستم ، چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم

تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم ، چه دیرتر شناختم !

#عبدالجبار_کاکائی
دیدگاه ها (۱۰)

گردآن خانه بگردم که در او خلوت تستسگ طالع شومش کیست که همصحب...

لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیادشعله دیدم سرکشی های توام آمد...

در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفتباور نمی کردم به آسانی دلم ر...

تقدیم به وطن پرستان . مصدق مردی که نه خریدنش ممکن بود و نه ب...

حالم دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیره دلم از کسی گرفته که می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط