Red snow
⑤part
یونگی: نه نمیخوام
کوک: جیمین این دوست دخترت نیست
هانا: چرا.........
جیمین: نه نیست من دوست دختر ندارم " اروم"
ته: ولش کن مهم نیست مهم تویی که زبونت صد متره و باید تنبیه بشی
کوک: بـ..... به من چه من که کاری نکردم
ته: خوبه هی تو دختره ی رو مخ برو گمشو
همه ی دخترا به اون یارو نگا میکردن و درمورد رایحش حرف میزدن امد اون که بوی شامپاین میداد!
ولی اون هی به من نگا میکرد
یونگی: پوستت شفافه؟
کوک: اره پوستش شفافه خیلی زود زخم میشه
ته: چرا تو به جاش جواب میدی
کوک: چون نمیخنده وقتی نمیخنده ترجیحا میخواد سکوت کنه
یونگی: ولی براش خوب نیست سکوت کنه
جیمین: بسته ادامه نده نمیخوام هیچ کاری کنم بزار برم " اروم"
یونگی: چیه اروم شدی؟
جیمین: بزار برم
یونگی: نه انگار قرار نیست ادم بشی
گردنمو گرفت و بلندم کرد قشنگ معلوم بود که یه بیست سانت ازم بلند تره چون بعدش پاهام رو زمین نیست
کوک: ولش کن " ترس"
ته: وایسا ببین چیکارا میکنه
یونگیـ اصلا خوشم نمیاد یه هرزت مثل تو ازم پیروی نکنه خبر دارم زیر هزاران نفر بودی از رئیست پرسیدم و اصلا دروغ نیست هزره ی پولی
یونا: واقعا که هزره ای
نوک دستام شروع به سرد شدن کرد
سوا: اره دختر........ ولش کن پسره ی عوضی یه لحظه وایسا مارا
اما تا اومد سمتم اون پسره با لگد پرتش کرد اون ور و با صدای اجیر پلیس ولم کرد و منم رفتم پیش رئیس
مارا: خوبی
جیمین: اره خوبم " شیطون"
هادا: چه ادمژ هستی همین الان نزدیک بوده بمیری
جیمین: من؟ من هیچ وقت متوقف نمیشم فعلا رئیس
ته: اوک
دست کوکو گرفت و بردنش بیرون
جیمین: تایم تموم شده عزیزانی که تشریف دارین برید بیرون
یکی اومد کلاوو انداخت رو زمین و همه موهامو دیدن
سوا: اون یه هیولاست
هاری: بگیرینش
دستمو گذاشتم رو سرم و از بار رفتم بیرون و سریع برگشتم خونه
جیا: خبرا رو یونا بهمون گفت
جاعه: پس شبایی که نمیومدی خونه رو کار بودی
یونا: بعد رفته کنار کراشم" گریه"
جیا: چته
فقط سیاهی رو فهمیدم
صبح روز بعد
یونگی: نه نمیخوام
کوک: جیمین این دوست دخترت نیست
هانا: چرا.........
جیمین: نه نیست من دوست دختر ندارم " اروم"
ته: ولش کن مهم نیست مهم تویی که زبونت صد متره و باید تنبیه بشی
کوک: بـ..... به من چه من که کاری نکردم
ته: خوبه هی تو دختره ی رو مخ برو گمشو
همه ی دخترا به اون یارو نگا میکردن و درمورد رایحش حرف میزدن امد اون که بوی شامپاین میداد!
ولی اون هی به من نگا میکرد
یونگی: پوستت شفافه؟
کوک: اره پوستش شفافه خیلی زود زخم میشه
ته: چرا تو به جاش جواب میدی
کوک: چون نمیخنده وقتی نمیخنده ترجیحا میخواد سکوت کنه
یونگی: ولی براش خوب نیست سکوت کنه
جیمین: بسته ادامه نده نمیخوام هیچ کاری کنم بزار برم " اروم"
یونگی: چیه اروم شدی؟
جیمین: بزار برم
یونگی: نه انگار قرار نیست ادم بشی
گردنمو گرفت و بلندم کرد قشنگ معلوم بود که یه بیست سانت ازم بلند تره چون بعدش پاهام رو زمین نیست
کوک: ولش کن " ترس"
ته: وایسا ببین چیکارا میکنه
یونگیـ اصلا خوشم نمیاد یه هرزت مثل تو ازم پیروی نکنه خبر دارم زیر هزاران نفر بودی از رئیست پرسیدم و اصلا دروغ نیست هزره ی پولی
یونا: واقعا که هزره ای
نوک دستام شروع به سرد شدن کرد
سوا: اره دختر........ ولش کن پسره ی عوضی یه لحظه وایسا مارا
اما تا اومد سمتم اون پسره با لگد پرتش کرد اون ور و با صدای اجیر پلیس ولم کرد و منم رفتم پیش رئیس
مارا: خوبی
جیمین: اره خوبم " شیطون"
هادا: چه ادمژ هستی همین الان نزدیک بوده بمیری
جیمین: من؟ من هیچ وقت متوقف نمیشم فعلا رئیس
ته: اوک
دست کوکو گرفت و بردنش بیرون
جیمین: تایم تموم شده عزیزانی که تشریف دارین برید بیرون
یکی اومد کلاوو انداخت رو زمین و همه موهامو دیدن
سوا: اون یه هیولاست
هاری: بگیرینش
دستمو گذاشتم رو سرم و از بار رفتم بیرون و سریع برگشتم خونه
جیا: خبرا رو یونا بهمون گفت
جاعه: پس شبایی که نمیومدی خونه رو کار بودی
یونا: بعد رفته کنار کراشم" گریه"
جیا: چته
فقط سیاهی رو فهمیدم
صبح روز بعد
۳.۶k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.