از پرنده هآی مهاجربپرس

«از پرنده هآی مهاجر،بپرس!📽🕊»

به آبی آسمان نگاه کن. انگار تکه ای از دامن پیراهن یک فرشته مقرب خداست و خدا با مشت پر،ستاره ها را بر این دامن افشانده.امکان ندارد بتوانی بشماریشان.سیمین ستاره ها را چشمهای آسمان می شمرد و می گفت وقتی اشک به چشم می آید نمی دانم چشم در اشک غرقه می شود یا چشم با اشک جشن می گیرد؟ حواس ما از بیکرانگی و گستردگی و عظمت لذت می برد و آنها را مظاهر جلال الهی می داند که یک زیبایی بیشتر مردانه است.جمال الهی زنانه تر است.تو آن را در لبخند پسر نافهمت که چهار دندان ریز بیشتر ندارد می بینی و یا در یک گل آبی تنها در یک جزیره نامسکون.و هم اکنون لاله های زرد همه جا گسترده.یک تپه پر از لاله از پنجره اتاق خواب ما پیداست اما چه کنم که این لاله ها با دل من پیوندی ندارد.
دیدگاه ها (۳)

اگه با خودت ملاقات می‌کردیآیا خودت رو دوسـت داشـتی؟

🌕رنجی که میماندبخشی از وجو‌د آدم هستو به درد نمیمایست!مثل هم...

خودت رودوست داشته باش.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط