بدآنجا رسیدم که هنوز نادانم..
مهدی راهوی میگه..
عشق یه جوشش کور است واز سر نابینایی...
اما دوست داشتن، پیوندی خود آگاه هست و
از روی بصیرت وزلال...
عشق یه غریزه هست وفاقد ارزش...
اما دوست داشتن در اوج، از روح طلوع میکند و پا از زمین میکند،،
وآدمی را به قله بلند اشراق میبرد...
عشق متلاتم هست ومواج،،،
اما دوست داشتن. آرام واستوارهمچون کوه...
من از شما دوستان گرانقدر میپرسم.
پس رنج دوست داشتن در نبود معشوق در کنارت چی..؟،
نباید صیغل جسم وروح وروان آدم باشد..؟؟
عشق یه جوشش کور است واز سر نابینایی...
اما دوست داشتن، پیوندی خود آگاه هست و
از روی بصیرت وزلال...
عشق یه غریزه هست وفاقد ارزش...
اما دوست داشتن در اوج، از روح طلوع میکند و پا از زمین میکند،،
وآدمی را به قله بلند اشراق میبرد...
عشق متلاتم هست ومواج،،،
اما دوست داشتن. آرام واستوارهمچون کوه...
من از شما دوستان گرانقدر میپرسم.
پس رنج دوست داشتن در نبود معشوق در کنارت چی..؟،
نباید صیغل جسم وروح وروان آدم باشد..؟؟
۱۴.۵k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.