کاش

کاش
خوب نگاهش می کردم
چشم هایش را به یاد ندارم
و رنگ صدایش را
کاش خوب گوش می کردم.

من از تمام او
دست کوچکش را به خاطر می آورم
آن پرنده ی سفید را
که بی تاب رفتن بود
دستم را که باز کردم
برای همیشه پرید...
دیدگاه ها (۲)

آدمها مثل کتابند...از روی بعضیها باید مشق نوشت...از روی بعضی...

اگر بخواهم تو را توصیف کنمخواهم گفتتو موسیقی برخورد باران بر...

امنیتتمامِ آرامش خلاصه می شد در همین یک کلامِ سادهکه ما پیچی...

طلوعِ بوسیدنِ توست که هر صبح زنده ام میکند...

ای کاش پستچی بودم وهر صبح حال خوب می‌بردم برای آدم ها.هربار ...

﴿ برده ﴾۲۲ part آفتاب تازه روی قشنگ اش را به زمینی که افراد...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁵ باید به جوری از دلش دربیارم، اصلا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط