پارت پنجاه ام دوست دخترم باش❤️😍
پارت پنجاه ام دوست دخترم باش❤️😍
پارت رزی
سرمو پایین انداختم
+دیگه نمیتونستم بیشتر از این تحمل کنم....
تو ظاهر خندم گرفته بود اما داشتم از درون آتیش می گرفتم
اینکه بخوای جلوی عشقت،کسی که دوستش داری و حاضری براش بمیری اونو ترک کنی خیلی سخته....
نتونستم جلوی خودمو بگیرم.....
اشک تو چشمام جمع شد و.......یهویی یکی راهش رو گم کرد و روی زمین افتاد
خواستم سرمو بلند کنم و بهش همه چی بهش بگم......
اینکه چقدر عاشقشم.....چقدر دیوونشم
دارم از درد عشقش میمیرم و میسوزم و اینکه میخوام تا باید پیشش باشم اما بخاطر اون شب لعنتی و کوفتی همه چی بهم ریخت.......
سرمو بالا آوردم...
+تهیونگ
#رزی...
فلش پارت تهیونگ
دیدم رزی سرش پایینه....
حالا که اون اینطوری گفت دوستم داره منم باید همه رو بهش میگفتم......
اینکه منم دوستش دارم و اون کی هستش که اونو دزدیده
سرمو بالا آوردم و گفتم
#رزی
با شنیدن صدای رزی که اسم منو به زبون آورد تعجب کردم.......
خواستم دهن باز کنم و چیزی بگم یه یهویی صدایی جو رو بهم ریخت
سرمو به طرف صدا چرخوندم و با دیدن گوشی رونا که داشت زنگ میخورد نگاهی به رونا کردم......
رونا بلند شد و گوشی رو جواب داد....
هیسی زیر لبم گفتم
#رونا ایندفعه رو در رفتی اما دفعه ی دیگه.....
هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای رونا تموم خونه رو گرفت
_چییییی؟؟؟!!....فردااااا؟؟!!!
همه با تعجب به رونا نگاه می کردیم
بعدش نگاهی پیروزمندانه به من انداخت و پشت گوشی گفت
_چشم ما حتما فردا میایم.......
نگاهش رو از روی من برنداشت و تلفن رو قطع کرد.....
_خب دیگه......بنظرم وقت خداحافظیه.........
پایان پارت پنجاه ام دوست دخترم باش❤️💋
لایک و فالو یادتون نره❤️💋
پارت رزی
سرمو پایین انداختم
+دیگه نمیتونستم بیشتر از این تحمل کنم....
تو ظاهر خندم گرفته بود اما داشتم از درون آتیش می گرفتم
اینکه بخوای جلوی عشقت،کسی که دوستش داری و حاضری براش بمیری اونو ترک کنی خیلی سخته....
نتونستم جلوی خودمو بگیرم.....
اشک تو چشمام جمع شد و.......یهویی یکی راهش رو گم کرد و روی زمین افتاد
خواستم سرمو بلند کنم و بهش همه چی بهش بگم......
اینکه چقدر عاشقشم.....چقدر دیوونشم
دارم از درد عشقش میمیرم و میسوزم و اینکه میخوام تا باید پیشش باشم اما بخاطر اون شب لعنتی و کوفتی همه چی بهم ریخت.......
سرمو بالا آوردم...
+تهیونگ
#رزی...
فلش پارت تهیونگ
دیدم رزی سرش پایینه....
حالا که اون اینطوری گفت دوستم داره منم باید همه رو بهش میگفتم......
اینکه منم دوستش دارم و اون کی هستش که اونو دزدیده
سرمو بالا آوردم و گفتم
#رزی
با شنیدن صدای رزی که اسم منو به زبون آورد تعجب کردم.......
خواستم دهن باز کنم و چیزی بگم یه یهویی صدایی جو رو بهم ریخت
سرمو به طرف صدا چرخوندم و با دیدن گوشی رونا که داشت زنگ میخورد نگاهی به رونا کردم......
رونا بلند شد و گوشی رو جواب داد....
هیسی زیر لبم گفتم
#رونا ایندفعه رو در رفتی اما دفعه ی دیگه.....
هنوز حرفم تموم نشده بود که صدای رونا تموم خونه رو گرفت
_چییییی؟؟؟!!....فردااااا؟؟!!!
همه با تعجب به رونا نگاه می کردیم
بعدش نگاهی پیروزمندانه به من انداخت و پشت گوشی گفت
_چشم ما حتما فردا میایم.......
نگاهش رو از روی من برنداشت و تلفن رو قطع کرد.....
_خب دیگه......بنظرم وقت خداحافظیه.........
پایان پارت پنجاه ام دوست دخترم باش❤️💋
لایک و فالو یادتون نره❤️💋
۳.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.