Life for love
Life for love
پارت 38
انا ویو
( تو ذهنش : یا خدا حالا چه غلطی بکنم خدا لعنتت کنه میرا بخاطر تو دو دستی خودمو انداختم تو دردسر امیدوارم زنده از اینجا بیام بیرون ... )
@ خب خب خانم اشتاین شروع کنید!!
انا: هع اقای سنتر نکنه رو پیشونی من نوشته احمق نه قربان من احمق نیستم اگه اول من شروع کنم بعدش شما به خواسته اتون می رسید و دیگه نیازی به من ندارید ولی اگه اول شما شروع کنید دو سر برده هم برای من هم برای شما!
@ باشه قبوله پس خوب گوش کن چون این تمام چیز هایه که می دونم........ من مشاور و دست راست اقای جئون بودم ایشون خیلی به من اعتماد داشتن و همینطور لطف های زیادی در حق من و خانواده ام کردن که تا وقتی زنده هستم اونارو فراموش نمی کنم حدود سه ماه از بستن قرارداد اروق و سهام کاغذی شرکت دارو سازی DS می گذشت که کم کم نامه های تهدید و فرستادن هدیه های عجیب و غریب شروع شد ولی اقای جئون به این چیزا توجهی نکرد و گفت که اینا ی سری تروفند برای خارج کردن رقیب از دوره و به نظر همینطورم بود تا اینکه چند روز بعدش مراسم سالگرد ازدواج اقای جئون و خانم جئون بود به خوبی یادمه که اون عمارت تو اتیش سوخت و خاکستر شد همچنین تعداد زیادی مردن من و دو نفر دیگه زنده موندیم ولی من مطمئنم دختر و پسر اقای جئون اون روز تو عمارت نبودن ولی اینکه دقیقا چه اتفاقی افتاده رو من نمی دونم ولی جو می دونه اون راننده عمارت بود اون زمان اگه پیداش کنید می تونید بفهمید دقیقا اون روز چه اتفاقی افتاد
پارت 38
انا ویو
( تو ذهنش : یا خدا حالا چه غلطی بکنم خدا لعنتت کنه میرا بخاطر تو دو دستی خودمو انداختم تو دردسر امیدوارم زنده از اینجا بیام بیرون ... )
@ خب خب خانم اشتاین شروع کنید!!
انا: هع اقای سنتر نکنه رو پیشونی من نوشته احمق نه قربان من احمق نیستم اگه اول من شروع کنم بعدش شما به خواسته اتون می رسید و دیگه نیازی به من ندارید ولی اگه اول شما شروع کنید دو سر برده هم برای من هم برای شما!
@ باشه قبوله پس خوب گوش کن چون این تمام چیز هایه که می دونم........ من مشاور و دست راست اقای جئون بودم ایشون خیلی به من اعتماد داشتن و همینطور لطف های زیادی در حق من و خانواده ام کردن که تا وقتی زنده هستم اونارو فراموش نمی کنم حدود سه ماه از بستن قرارداد اروق و سهام کاغذی شرکت دارو سازی DS می گذشت که کم کم نامه های تهدید و فرستادن هدیه های عجیب و غریب شروع شد ولی اقای جئون به این چیزا توجهی نکرد و گفت که اینا ی سری تروفند برای خارج کردن رقیب از دوره و به نظر همینطورم بود تا اینکه چند روز بعدش مراسم سالگرد ازدواج اقای جئون و خانم جئون بود به خوبی یادمه که اون عمارت تو اتیش سوخت و خاکستر شد همچنین تعداد زیادی مردن من و دو نفر دیگه زنده موندیم ولی من مطمئنم دختر و پسر اقای جئون اون روز تو عمارت نبودن ولی اینکه دقیقا چه اتفاقی افتاده رو من نمی دونم ولی جو می دونه اون راننده عمارت بود اون زمان اگه پیداش کنید می تونید بفهمید دقیقا اون روز چه اتفاقی افتاد
۵.۵k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.