اگر چه نزد شما تشنه سخن بودم

اگر چه نزد شما تشنهٔ سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
.
دلم برای خودم تنگ می‌شود آری:
همیشه بی‌خبر از حال خویشتن بودم
.
محمد_علی_ بهمنی
.

یک فنجان یادت کافیست
تا باران، بند نیاید
تا صبح، پشت پنجره بنشیند
و انگشتش را جلوی دهانش بگیرد
رو به گنجشک ها، که هیس!
آرام بگیرید
اینجا کسی توی فنجانش ماه دارد هنوز!
🍂
معصومه_صابر
دیدگاه ها (۳)

تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان!نکند به ما نتابی، گل آفتابگردا...

هی می رویم و جاده به جایی نمی رسدقولی که عشق داده به جایی نم...

در میان هر سیبدانه ها محدود استدر دل هر دانه، سیب ها نامحدود...

میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط