عشقپولی
#عشق_پولی
#part7
اگه بابا رو ببینم بد دردسری میشه حداقل داداش یه چیز اون یکم هوامو داره میدونه بابا همه چیز و شرط بندی میکنه فکرنکنم دیدن داداش هیون مشکل داشته باشه مشکل چیه از خدامه دلم واسش کلی تنگ شده ولی برا بابام نه هیچ محبتی بهم نکرده هیچ وقت به حرفم اهمیت نداده حتی بخوام بگم ازم مراقبتم نکرده همشونو داداش هیون واسم کرده داداش هیون هم داداشمه هم بابامه میدونم اونم کلی سختی کشیده ولی بهتره این مدت پیش بابا بمونه واسش بهتره نمیخوام وارد یه همچین قضایایی بشه ولی بازم به خودم قول میدم هرموقع پولدارشدم اونو میارم پیش خودم نصف جون و قلبم از اون ساخته شده بدون اون نمیتونم حداقل باید زحمتایی که این همه مدت کشیده رو واسش جبران کنم اره همین کارو میک_ وای هان جیسونگ چقدر واسه خودت حرف میزنی بگیر بخواب مغزتو ازاد کن
ساعت ۵:۵۹ به وقت سئول
ویو هان
هان : ۵۶...۵۷...۵۸...۵۹... جیان بیدارشو! جیان بیدارشو! جیان بیدارشو! *قاشق و به کف قابلمه میزنه*
جیان : تسلیم تسلیم ... بیدارم بابا ساعت چنده؟
هان : شیش و یک دقیقه
جیان : الان برا چی بیدارم کردی ؟
هان : بریم خرید اگه ۱۲ به بعد بریم کلی شلوغ میشه
جیان : به نکته ضریفی اشاره کردی پاشو بریم
هان : اول صبحانه عزیزم
جیان : دو ساعتم باید صبو...
هان : درست کردم عشقم بیا بشین
جیان : نه خدایی تایپشی *یه گاز از نون تستش میزنه* از اونایی که کاراشونو سروقت انجام میدن خوشش میاد
هان : از کجا میدونی دقیقا ؟
جیان : همینجوری چرت و پرت نمیپرونم که از دوست پسرای قبلیش فهمیدم درمورد اخلاق اونا تحقیق کردم
هان : چندتا بودن ؟
جیان : ۳ تا اولی که ۳ هفته باهم بودن این یوپ دومی که ۱ ماه باهم بودن جیمین سومی که ۲ سال باهم بودن بومگیو که باهمشون کات کرده سعی کردم بیشتر از اون بفهمم تایپش چیه میشه گفت تایپش هستی به یکم شانسم نیاز داری ممکنه کامل تایپش نباشی اگه دعواتون شد اگه تقسیر تو بود عذرخواهی کن اگه نبود بهش بگو میشه اشتی کنیم خودتم مظلوم کن واسش نزار چیزی باعث جداییتون شه
هان : حس نمیکنی یکم زوده؟
جیان : دیرم هست پاشو
هان : من امادم تو برو اماده شو منم اینارو جمع میکنم
جیان : باشه
۷ دقیقه بعد
جیان : اومدم
هان : با تاکسی میریم ؟
جیان : دست کم گرفتی ها بپر بالا با سرعت ۱۸۰ میریم سمت مرکزشهر
هان : بشینم جلو ؟
جیان : این الان چه سوالی بود؟ *از پشت گردنش میزنه*
هان : باشه بابا
جیان : اول میریم سراغ لباسای مرکزخرید
هان : باشه
جیان : ولی قبلش سوپرایز دارم
هان : جان ؟
جیان : همرام بیا
هان : اینجا کجاست؟
...
#part7
اگه بابا رو ببینم بد دردسری میشه حداقل داداش یه چیز اون یکم هوامو داره میدونه بابا همه چیز و شرط بندی میکنه فکرنکنم دیدن داداش هیون مشکل داشته باشه مشکل چیه از خدامه دلم واسش کلی تنگ شده ولی برا بابام نه هیچ محبتی بهم نکرده هیچ وقت به حرفم اهمیت نداده حتی بخوام بگم ازم مراقبتم نکرده همشونو داداش هیون واسم کرده داداش هیون هم داداشمه هم بابامه میدونم اونم کلی سختی کشیده ولی بهتره این مدت پیش بابا بمونه واسش بهتره نمیخوام وارد یه همچین قضایایی بشه ولی بازم به خودم قول میدم هرموقع پولدارشدم اونو میارم پیش خودم نصف جون و قلبم از اون ساخته شده بدون اون نمیتونم حداقل باید زحمتایی که این همه مدت کشیده رو واسش جبران کنم اره همین کارو میک_ وای هان جیسونگ چقدر واسه خودت حرف میزنی بگیر بخواب مغزتو ازاد کن
ساعت ۵:۵۹ به وقت سئول
ویو هان
هان : ۵۶...۵۷...۵۸...۵۹... جیان بیدارشو! جیان بیدارشو! جیان بیدارشو! *قاشق و به کف قابلمه میزنه*
جیان : تسلیم تسلیم ... بیدارم بابا ساعت چنده؟
هان : شیش و یک دقیقه
جیان : الان برا چی بیدارم کردی ؟
هان : بریم خرید اگه ۱۲ به بعد بریم کلی شلوغ میشه
جیان : به نکته ضریفی اشاره کردی پاشو بریم
هان : اول صبحانه عزیزم
جیان : دو ساعتم باید صبو...
هان : درست کردم عشقم بیا بشین
جیان : نه خدایی تایپشی *یه گاز از نون تستش میزنه* از اونایی که کاراشونو سروقت انجام میدن خوشش میاد
هان : از کجا میدونی دقیقا ؟
جیان : همینجوری چرت و پرت نمیپرونم که از دوست پسرای قبلیش فهمیدم درمورد اخلاق اونا تحقیق کردم
هان : چندتا بودن ؟
جیان : ۳ تا اولی که ۳ هفته باهم بودن این یوپ دومی که ۱ ماه باهم بودن جیمین سومی که ۲ سال باهم بودن بومگیو که باهمشون کات کرده سعی کردم بیشتر از اون بفهمم تایپش چیه میشه گفت تایپش هستی به یکم شانسم نیاز داری ممکنه کامل تایپش نباشی اگه دعواتون شد اگه تقسیر تو بود عذرخواهی کن اگه نبود بهش بگو میشه اشتی کنیم خودتم مظلوم کن واسش نزار چیزی باعث جداییتون شه
هان : حس نمیکنی یکم زوده؟
جیان : دیرم هست پاشو
هان : من امادم تو برو اماده شو منم اینارو جمع میکنم
جیان : باشه
۷ دقیقه بعد
جیان : اومدم
هان : با تاکسی میریم ؟
جیان : دست کم گرفتی ها بپر بالا با سرعت ۱۸۰ میریم سمت مرکزشهر
هان : بشینم جلو ؟
جیان : این الان چه سوالی بود؟ *از پشت گردنش میزنه*
هان : باشه بابا
جیان : اول میریم سراغ لباسای مرکزخرید
هان : باشه
جیان : ولی قبلش سوپرایز دارم
هان : جان ؟
جیان : همرام بیا
هان : اینجا کجاست؟
...
- ۷.۵k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط