وقتی باردار بودی و اون خیلی مواظبت بود~~~
وقتی باردار بودی و اون خیلی مواظبت بود~~~
پارت ⅛
(به علامت ها دقت کنید که تا آخر فیک علامت ها همینه و دیگه تکرار نمیشه شوگا $ ا.ت + نویسنده ★ دکتر € آجوما £ افراد متفرقه ¢ )
a,t
الان یه ماه هست که با حالت تهوع دارم از خواب پا میشم و هر چی میخورم بالا میارم پریودم عقب افتاده و اکثر اوقات دل درد دارم امروز دیگه باید برم پیگیری حالم رو بکنم. رفتم پایین آجوما داشت سفره رو میچید
+ سلام آجوما
£سلام دخترم بیا بشین صبحانه رو بخور
+ آجوما شوگا کجاست؟!
£آقا صبح ساعت 6:۳۰ رفتن بیرون
+ آهان
+آجوما
£بله عزیزم
+ میگم امروز میخوام برم پیگیری حالم رو بکنم
£به آقا بگم؟!
+ نه نگو خودم بهش میگم
£باشه
صبحانم رو خوردم رفتم آماده شدم از آجوما خدافظی کردم رفتم تو ماشین نوشتم راننده ای که شوگا واسه من گزاشته بود از حیاط عمارت بیرون اومدم
¢ خانوم کجا تشریف میبرید
+ دکتر زنان به این آدرس ********
¢ چشم
حرکت کردیم و رسیدیم رفتم نشستم تو نوبت ، نوبت من شد رفتم داخل مطب دکتر
€ سلام ا.ت جان
+ سلام خانوم دکتر
€ خوبی عزیزه دلم خیلی وقته ندیده بودمت مشکلی پیش اومده؟!
+ اوم آره
€ چه مشکلی پیش اومده لطفا بشین
+ *نشست* خب خانوم دکتر چند وقته صبح وقتی بیدار میشم حالت تهوع دارم هرچی میخورم نیم ساعت بعد بالا میارم احساس میکنم وزن اضافه کردم
€ عزیزه دلم شوگا جان بالاخره کار خودش رو کرده
+ یعنی چی؟!
€ خوشگلم یعنی باردار هستی
+ چی واقعا
€ آره عزیزم حالا چن وقته این جوری شدی
+ با امروز میشه یک ماه
€ مبارکه خوشگلم یه ماه هست بارداری
+ وای خدا نمیدونین چقد خوشحالم مرسی حتما شوگا هم خوشحال میشه
€ حتما
+ ممنون خانوم دکتر خداحافظ
€ خداحافظ
خیلی خوشحال بودم رفتم خونه و به شوگا پیام دادم
* سلام عشقم خوبی؟!
لطفا زود بیا خونه برات سوپرایز دارم 😉💕*
پیام رو ارسال کردم اون همیشه آنلاین بود سریع جوابمو میداد الان چرا جواب نداده؟!
حتما سرش شلوغ هست
Soga
امروز خیلی سرم شلوغ هست اصن نمیتونم سرم رو بخارونم واسم یه پیام اومد ولی توجهی نکردم به کارم ادامه دادم تا سریع تموم بشه زود برم خونه
( پرش زمانی به ساعت 6:۰۰غروب )
a,t
ساعت 6:۰۰ شده بود نزدیک اومدن شوگا بود سریع رفتم یه پیراهن خوشگل پوشیدم که رنگش نارنجی بود یا راه راه های سفید یه آرایش ملایم کردم موهام رو باز گزاشتم و تو یه جعبه آزمایش بارداریم رو گزاشتم.
( ساعت 7:۳۰ )
شوگا باید دیگه تا الان میومد پس چرا نیومده؟!
( ساعت 8:۳۰ )
پوف خسته شدم برم لباسام رو عوض کنم ولش
یهو صدای در اومد با شتاب به سمت در رفتم با دیدن قیافه خسته کوفته ی شوگا مواجه شدم
تا منو دید لبخند زد
$ سلام عشقم
+ سلام حالت خوبه؟!
$ تو رو میبینم خوبم 🙂
+ این سوپرایز ......
پارت ⅛
(به علامت ها دقت کنید که تا آخر فیک علامت ها همینه و دیگه تکرار نمیشه شوگا $ ا.ت + نویسنده ★ دکتر € آجوما £ افراد متفرقه ¢ )
a,t
الان یه ماه هست که با حالت تهوع دارم از خواب پا میشم و هر چی میخورم بالا میارم پریودم عقب افتاده و اکثر اوقات دل درد دارم امروز دیگه باید برم پیگیری حالم رو بکنم. رفتم پایین آجوما داشت سفره رو میچید
+ سلام آجوما
£سلام دخترم بیا بشین صبحانه رو بخور
+ آجوما شوگا کجاست؟!
£آقا صبح ساعت 6:۳۰ رفتن بیرون
+ آهان
+آجوما
£بله عزیزم
+ میگم امروز میخوام برم پیگیری حالم رو بکنم
£به آقا بگم؟!
+ نه نگو خودم بهش میگم
£باشه
صبحانم رو خوردم رفتم آماده شدم از آجوما خدافظی کردم رفتم تو ماشین نوشتم راننده ای که شوگا واسه من گزاشته بود از حیاط عمارت بیرون اومدم
¢ خانوم کجا تشریف میبرید
+ دکتر زنان به این آدرس ********
¢ چشم
حرکت کردیم و رسیدیم رفتم نشستم تو نوبت ، نوبت من شد رفتم داخل مطب دکتر
€ سلام ا.ت جان
+ سلام خانوم دکتر
€ خوبی عزیزه دلم خیلی وقته ندیده بودمت مشکلی پیش اومده؟!
+ اوم آره
€ چه مشکلی پیش اومده لطفا بشین
+ *نشست* خب خانوم دکتر چند وقته صبح وقتی بیدار میشم حالت تهوع دارم هرچی میخورم نیم ساعت بعد بالا میارم احساس میکنم وزن اضافه کردم
€ عزیزه دلم شوگا جان بالاخره کار خودش رو کرده
+ یعنی چی؟!
€ خوشگلم یعنی باردار هستی
+ چی واقعا
€ آره عزیزم حالا چن وقته این جوری شدی
+ با امروز میشه یک ماه
€ مبارکه خوشگلم یه ماه هست بارداری
+ وای خدا نمیدونین چقد خوشحالم مرسی حتما شوگا هم خوشحال میشه
€ حتما
+ ممنون خانوم دکتر خداحافظ
€ خداحافظ
خیلی خوشحال بودم رفتم خونه و به شوگا پیام دادم
* سلام عشقم خوبی؟!
لطفا زود بیا خونه برات سوپرایز دارم 😉💕*
پیام رو ارسال کردم اون همیشه آنلاین بود سریع جوابمو میداد الان چرا جواب نداده؟!
حتما سرش شلوغ هست
Soga
امروز خیلی سرم شلوغ هست اصن نمیتونم سرم رو بخارونم واسم یه پیام اومد ولی توجهی نکردم به کارم ادامه دادم تا سریع تموم بشه زود برم خونه
( پرش زمانی به ساعت 6:۰۰غروب )
a,t
ساعت 6:۰۰ شده بود نزدیک اومدن شوگا بود سریع رفتم یه پیراهن خوشگل پوشیدم که رنگش نارنجی بود یا راه راه های سفید یه آرایش ملایم کردم موهام رو باز گزاشتم و تو یه جعبه آزمایش بارداریم رو گزاشتم.
( ساعت 7:۳۰ )
شوگا باید دیگه تا الان میومد پس چرا نیومده؟!
( ساعت 8:۳۰ )
پوف خسته شدم برم لباسام رو عوض کنم ولش
یهو صدای در اومد با شتاب به سمت در رفتم با دیدن قیافه خسته کوفته ی شوگا مواجه شدم
تا منو دید لبخند زد
$ سلام عشقم
+ سلام حالت خوبه؟!
$ تو رو میبینم خوبم 🙂
+ این سوپرایز ......
۵.۰k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.