صبح و طلوع شعر و غزل ناشتای تو
صبح و طلوع شعر و غزل، ناشتای تو
یعنی سلام، زنده شدم با دعـای تو
یعنی دوباره... با تو من از خواب می پرم
با مـــوج های ملتهب خنده هـــای تـو
حس می کنم که جنبش رگها و قلب من
تنظیـــم می شوند بـه آهنگ پـای تو
یعنی که رگ رگ تن من شوق می شود
یعنی کـــه تنگ می شود این دل برای تو
احساس می کنم که تو من می شوی و من
یک لــحظه خواستم کـــه بیایــم بــه جای تو
یک لحظه من بـــه خوبی تــو باشم و دلم
یک لحظه ! یک دقیقه! ... شود آشنای تو
تازه سلام اول این قصــه می رسد
پر می شود تمام من از ماجرای تو
گنجشک می شوی و قناری نغمه خوان
در گــوش من ترنــــم نــــرم صدای تـــــو
تو خوبی آنقدر کـه هوا خوب می شود
اصلا هوای من شده خوب از هوای تو
خورشید هم به قدر تو زیبا و خوب نیست
گـــل، سعی می کند کـه در آرد ادای تو
اصلا خودت بگو که چه کردی که ساختت
این سان لطیف و ناز و معطر، خدای تو؟
خوابـــم گرفته با تغـــزل آرام در صدات
آرام می شود دوباره دل از لای لای تو
صبحانه حاضرست ، بفرما غزل بنوش
طعم بهشت می دهد امروز چای تو !...
یعنی سلام، زنده شدم با دعـای تو
یعنی دوباره... با تو من از خواب می پرم
با مـــوج های ملتهب خنده هـــای تـو
حس می کنم که جنبش رگها و قلب من
تنظیـــم می شوند بـه آهنگ پـای تو
یعنی که رگ رگ تن من شوق می شود
یعنی کـــه تنگ می شود این دل برای تو
احساس می کنم که تو من می شوی و من
یک لــحظه خواستم کـــه بیایــم بــه جای تو
یک لحظه من بـــه خوبی تــو باشم و دلم
یک لحظه ! یک دقیقه! ... شود آشنای تو
تازه سلام اول این قصــه می رسد
پر می شود تمام من از ماجرای تو
گنجشک می شوی و قناری نغمه خوان
در گــوش من ترنــــم نــــرم صدای تـــــو
تو خوبی آنقدر کـه هوا خوب می شود
اصلا هوای من شده خوب از هوای تو
خورشید هم به قدر تو زیبا و خوب نیست
گـــل، سعی می کند کـه در آرد ادای تو
اصلا خودت بگو که چه کردی که ساختت
این سان لطیف و ناز و معطر، خدای تو؟
خوابـــم گرفته با تغـــزل آرام در صدات
آرام می شود دوباره دل از لای لای تو
صبحانه حاضرست ، بفرما غزل بنوش
طعم بهشت می دهد امروز چای تو !...
- ۳.۸k
- ۲۲ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط