چهارم تیر سالروز شهادت حنظله زمان شهید احمد اسدی و یارانش
چهارم تیر سالروز شهادت حنظله زمان شهید احمد اسدی و یارانش گرامی باد. ... بلاخره با اسرار زیاد تونسیم راضیش کنیم بره ازدواج کنه یک هفته ای از ازدواجش گذشته بود سرو کله اش تو اردوگاه مارد،پیدا شد گفتم احمد چرا اومدی گفت دلم برا بچه ها تنگ شده بود بچه ها دورش گرفتن و شیرینی عروسی می خاستن قرارشد فردا برگرده برازجون شب تو سنگر نشسته بودیم گفت ابرام من فعلا پول ندارم هروقت رفتی اهواز بجای من شرینی بخر بیار برا بچه ها بعد گفت خوردنی چی داری کمی مرغ برنج ظهر مانده بود براش آوردم گفت تا آخرین برنج مرغ را هم بخوریم من دوزاریم کج بود نفهمیدم بلاخره صبح حرکت کرد بره دوساعت بعد خبر حمله عراق به جزیره رسید با تعدادی تخریب چی به طرف جزیره حرکت کردیم ساعت 14اورا سه را فتح دیدم گفتم احمد چرا برگشتی گفت خبر را شنیدم نتونستم بریم گفتم طبق دستور باید،برگردیم او ماشین ما که پراز موادبود از ما گرفت بایه لبخند همیشگی با سه دوست هم پروازی خود شهید کریمی خمشایا و کشتکار رفتندو آسمانی شدند وازجسمشان کم پوست استخون ماند ...
تلخترین شیرینی ...
شب جمعه بعداز شهادتش بود یادم به سفارشش افتادیکی از بچه ها را فرستادم اهواز شیرینی گرفت اورد بعد از دعا کمیل که به یاد شهدابرگزار شدتقسیم کردیم گفتم بچه ها چند روز پیش از فرمانده تون. چی میخاستید؟ گفتن شیرینی عروسی گفتم این هم شیرینی عروسی احمد بچه ها شیرینی را با اشکشان خوردند. راستی چه شرینی تلخی بود که هنوز مزه اش مانده در ضمن دوزاری کج ما هم افتاد که شهدا از شهادت خود باخبرند...
یادشان گرامی شادی روحشان صلوات همرزم شهید حقیر برزگر
تلخترین شیرینی ...
شب جمعه بعداز شهادتش بود یادم به سفارشش افتادیکی از بچه ها را فرستادم اهواز شیرینی گرفت اورد بعد از دعا کمیل که به یاد شهدابرگزار شدتقسیم کردیم گفتم بچه ها چند روز پیش از فرمانده تون. چی میخاستید؟ گفتن شیرینی عروسی گفتم این هم شیرینی عروسی احمد بچه ها شیرینی را با اشکشان خوردند. راستی چه شرینی تلخی بود که هنوز مزه اش مانده در ضمن دوزاری کج ما هم افتاد که شهدا از شهادت خود باخبرند...
یادشان گرامی شادی روحشان صلوات همرزم شهید حقیر برزگر
۱.۸k
۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.