قسمت پنجم پارت اول

قسمت پنجم پارت اول
ناخوداگاه چشمام روبستم باقطع شدن اهنگ نشون دهنده فاصله گرفتن دستاش ازگیتاربودبااینکه تموم شده بوداماسکوت کردم وچشمام روبازنکردم درک چیزی روکه دیده بودم برام سخت بود باسکوتم انگارمیخواستم کمکی برای درک بیشترکرده باشم که ...باداغ شدن طرفی ازصورتم وخوردن نفس های داغی به صورتم مثل برق گرفته ها توجام پریدم وبهت زده نگاهش کردم ،انگشت های کشیدش سمتی ازصورتم قرارداشت وداغی دستش انگار میخواست پوست صورتموبسوزونه ،قصدش چی بودازاین همه نزدیکی؟!بریده گفتم:چیزه ...میدونستی صدای قشنگی داری انگارمیخوای ارامشی روازصدات به ادم منتقل کنی
انگارچشماش میخندید اما چیزی نگفت واروم موهام روازروی صورتم کنارزدوهمونطورکه دستشوپس میکشید نگاهش روهم ازم گرفت ودستشوروی سیم های گیتارش کشید وتوهمون بین گفت :کی ازقصد ادم خبرداره؟
باگفتن این حرف سرشو گج کرد ونگاهم کرد شیطنت چشماش کاملاًمشهودبود چطورانقدرسریع تونست این حس صمیمیت روایجادکنه؟!!!دیگه نمیتونستم اونجابمونم انگارتازه یادم افتاده بوداصلا دلیل حضورم اونجا کنارساحل چی بودحالا تواون سرماحرارت زیادی رواحساس میکردم وحس بدی که کم کم داشت توی وجودم پیدامیشدبای حرکت ازجام بلندشدم وسریع گفتم:خوب من دیگه باید برم بابت حضورواهنگ قشنگت ممنونم
گیتارشوتوی کیفش گذاشت وازجاش بلندشدقدش بلندبود اما نه بلندترازکریس دستی به پشت گردنش کشیدوبالبخندگفت:خواهش میکنم...اره منم بایکی ازدوستام قراردارم ودیگه باید برم
سریع گفتم :خب پس خدافظ
پشتموبهش کردم وبااولین قدم که قصدرفتن کردم با پیچیدن صداش توگوشم ایستادم وبه سمتش برگشتم که بالبخندجذابش مواجه شدم نگاهموکه دید گفت:نگفتی اگه خواستم صدات کنم چی بگم؟!!
اب دهنموقورت دادم وبالبخندکوچیکی اروم گفتم:جیسو...اسمم جیسوِ
چشماش گردشدامالبخندزدوگفت:لوهان...توهم میتونی لوهان صدام کنی
ابروهام بالاپرید اومدم حرفی بزنم که باگفتن ی خداحافظ پشتشوبهم کرد ورفت هنگ کرده سرموپایین انداختم ،به چیزی که توی ذهنم بودشک داشتم اومدم منم برم که نگاهم به جلوی پام افتاد ی حلقه ی رینگ ساده واماخوشگل خم شدم واروم برش داشتم شکل تاج بود خوب که فکرکردم من اینوموقع ساززدن لوهان توی دستش دیده بودم پس الان...خواستم دنبالش برم اما نبود اهی کشیدم وخمونطورکه تودستم بهش نگاه می انداختم راه افتادم اصلا بااومدنش تمام ناراحتی هام یادم رفته بود چقدرخوب شد که کنارم حضورپیداکرده بود...
دیدگاه ها (۲۱)

قسمت پنجم پارت دومباید برمیگشتم خونه حداقل سه یاچهارساعتی بو...

قسمت جدید فیک به زودی اپ میشه امیدوارم دوسش داشته باشین لطفا...

قسمت چهارم پارت اخرفک کردم حالا که ازباباوجین دورشدم همچی در...

قسمت چهارم پارت ۳کتی لبخندی به پهنای صورتش زدوگفت:اره شایدحق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط