حاضرم شرط ببندم که همه پاییزیم

حاضرم شرط ببندم که همه پاییزیم

برگ هستیم به اعماق زمان می ریزیم

کار این رفتگر پیر سه چندان شده و ...

خش خش فصل خزانیم و خیال انگیزیم

بی تو این شهر مرا حبس و زمین زندان است

شمس در شمس دچار سفری ناچیزیم

چه کسی رویش دیوار برایش زیباست

می شد از سایه ی دیوار جنون برخیزیم

آسمان آبی و ما خسته و خود را هر صبح

با طناب نفس از پنجره می آویزیم

#حسین_سبزه_صادقی
دیدگاه ها (۵)

‌میخندمهمینطورمیخندمامادلمشاد نمیشودچون شبکه اینهمه ستاره رو...

دیگران می توانندغم هایت را بشمرند.اما فقط خودت می توانیحاصل ...

با یک کارت کتابخانه بیش از گواهینامه ی رانندگی می توانید به ...

ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﻓﺘﻀﺎﺡ ﺗﺮ، ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ، ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺬ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط