یه زمانی هم بود که شیومن رفت یه مغازه و نون خرید و داخل ب
یه زمانی هم بود که شیومن رفت یه مغازه و نون خرید و داخل بابل اومد کلی از نون تعریف کرد که چقدر خوشمزه هست اکسوالا ادرس نون وای رو ازش گرفتن و به مغازه حمله ور شدن و تمام نون های اون مغازه رو خریدن وقتی خبرش اومد پشمای شیومین ریخت اومد بابل گفت شما بچه ها تمام نون هارو خریدین 🦦🦦
من یکم خجالت میکشم که برای نون وای دردسر درست کردم(چون یه لشکر رو فرستاد نون وایی)🦦
من یکم خجالت میکشم که برای نون وای دردسر درست کردم(چون یه لشکر رو فرستاد نون وایی)🦦
۲.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.