عضوهای جدید ( پارت ۱۰ )

[ !این رمان واقعی نیست! ]

کوک: خانومم *شوخی* ناراحت نشو عادیه
سنا: اونا دوسم ندارن*ناراحت*
جیمین: ما دوست داریم
سنا: نه همتون...
یونگی: اونو ولش کن
سنا: ما خیلی دوست داشتیم عضو گروه دخترونه بشیم کمپانی نزاشت...*اروم*
ته: ما از اینکه اومدین تو گروهمون خوشحالیم اینو جدی نگیر چند روز دیگه باهاتون خوب میشه
کوک: خب دیگه بسه بریم شام من گشنمه
میریم شام بخوریم دیدم سنا با غذاش بازی میکنه
بینا: سنا¿ *آروم*
سنا: هوم؟
بینا: چرا با غذات بازی میکنی بخور دیگه
سنا: میلم نمیکشه
بینا: چرا؟
سنا: نمیدونم
بینا: چیزی میخوای؟ میخوای بریم بیرون؟
سنا: نه نمیخواد... متاسفم پسرا من یخورده حالم خوب نیست میتونم برم خونه
نامی: هرجور راحتی ام این کلید خونه ایه که باید تو و بینا توش بمونین
تشکر میکنیم
بینا: بمون باهات میام
سنا: نه اگه میخوای بمون
بینا: نه میام
یه قلپ نوشیدنیمو میخورم پا میشم
سنا: شامتو بخور بعد
بینا: تموم شد خواهر من
سنا: پس بریم... خدافظ همگی*لبخند*
بینا: خدافظ *لبخند*
همه جز جین: خدافظ خانوما
میریم تو راه دیدم بغض کرده، تاری از موهاشو میدم پشت گوشش
بینا: اونی قشنگممم (یاد عجل معلق میفتم، داوود قشنگممم😂)
سنا: جانم
بینا: بغض نکن دیگه

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#نامجون
#جین
#سوکجین
#آر_ام
#آرام
#فیک_جین
#فیک_نامجون
#فیک_نامجین
#bts
#BTS
#RM
#seokjin
#Namjoon
#Jin