خاطرات سربازی

خاطرات سربازی
نظربه راست،یگان به یگان ،هریگان به مسافت یک نماینده،یگان یکم پیش فنگ
طَبل بزرگ زیر پای چپ

یادش بخیر ۳۰سال گذشت
در فرودین ۱۳۶۶ ازشهرستان مرزی درگز به مرکزآموزشی زابل بایک اتوبوس اعزام شدیم
سه ماه آموزشی زابل پادگان ولی عصر بودم گردان ۳
بعداز آموزشی تقسیم کردن افتادیم تهران،جوادیه پادگان قعله مرغی (الان گویا اسمش عوض شده)
هواپیمایی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران(هواژاجا)

اون زمان هرکس یک داداشش منطقه بود دومی نیازی نبود بره جبهه بخاطر آن بنده تا پایان خدمت تهران بودم
زمانی که صدام به تهران موشک میزد بنده تهران بودم.
۲۴ماه خدمت کردم اون چهارماه که اضافه شده بود زمان ما بخشیده شد😊
روزی هم که خدمتم تمام شد دیدن ۱۶روز مرخصی دارم ۱۵روز خدمتم مونده،یعنی یک روز ازژاندارمری طلب دارم😆
خاطرات و دوران خوبی بود.
برای همه سربازان عزیز کشورمون آرزوی سلامتی وتندرستی دارم به امید اینکه زودی خدمتشون تمام بشه بسلامتی به آغوش خانواده شون برگردند😍 🙇 🙇

اضافه میکنم این پست را اینستاهم گذاشتم اونجا باصدای خودم وباکمی خاطرات بیشتر،اینستا👇
@chapeshloo_47_

https://www.instagram.com/p/BkKsMkyAdHp/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=15c6hg498clvd
دیدگاه ها (۱۶)

گاهی سکوت شرافتی دارد که گفتن نداردهمیشه درفشار زندگی اندوهگ...

تکرار#عموحیدر_خاطرات_دنیای_مجازیخب حالاچرا عموحیدر؟!شاید سوا...

یک روز خوب در روستاپاچین عالی جای دوستان خالی😍 🌷 اگه نت نب...

دُلمه برگ مو جز غذاهای بهاری هستش🍇 ☘ 😋 دلمه برگ مو را بیشتر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط