☀️اقرار جوان گناهکار
☀️اقرار جوان گناهکار
منصور بن عمّار می گوید : شبی از شب ها از خانه بیرون آمدم و از درب خانه ای عبور کردم ، صدای مناجات و راز و نیاز جوانی را شنیدم که اینگونه با پروردگارش راز و نیاز می کرد :
« پروردگارا ! هنگامی که تو را معصیت می کردم به قصد مخالفت و نافرمانی نبود ، هوای نفس بر من چیره شد شیطان فریبم داد در نتیجه ستمکار بر خود شدم و خویش را در معرض خشم تو قرار دادم »
چون این سخنان را از او شنیدم سر بر شکاف در نهادم و این آیه را از قرآن خواندم :
« ای اهل ایمان خود و خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنید ، آتشی که آتش گیره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گیر گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان می دهد سرپیچی نمی کنند و آنچه را مأمورند انجام می دهند »
چون این آیه را تلاوت کردم ، صدای ناله آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور کردم .
فردا صبح که به در آن خانه گذر نمودم ، پیرزنی را آنجا دیدم که زاری و فغان می کرد و می گفت : فرزندی داشتم که شب ها از خوف حق گریه می کرد شب گذشته وقت مناجاتش کسی آمد و سر به در خانه نهاد و آیه ای از آیات عذاب حق را تلاوت کرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه ای گریه کرد تا آن که جان به جان آفرین داد .
گفتم : مادر آن آیه را من خواندم و من سبب شدم که روح او به عالم بقا شتافت اجازه می دهی او را غسل دهم ؟
گفت : آری . چون قطیفه از رویش برداشتم دیدم پلاسی در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم دیدم با خط سبز بر سینه او نوشته شده : ما این عبد را به آب توبه غسل دادیم !
#آیت_الله_حسین_انصاریان #توبه #بسیج_سایبری
منصور بن عمّار می گوید : شبی از شب ها از خانه بیرون آمدم و از درب خانه ای عبور کردم ، صدای مناجات و راز و نیاز جوانی را شنیدم که اینگونه با پروردگارش راز و نیاز می کرد :
« پروردگارا ! هنگامی که تو را معصیت می کردم به قصد مخالفت و نافرمانی نبود ، هوای نفس بر من چیره شد شیطان فریبم داد در نتیجه ستمکار بر خود شدم و خویش را در معرض خشم تو قرار دادم »
چون این سخنان را از او شنیدم سر بر شکاف در نهادم و این آیه را از قرآن خواندم :
« ای اهل ایمان خود و خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ کنید ، آتشی که آتش گیره اش مردم و سنگ هاست ، بر آن آتش فرشتگان سخت دل و سخت گیر گماشته شده اند ، از آنچه خدا به آنان فرمان می دهد سرپیچی نمی کنند و آنچه را مأمورند انجام می دهند »
چون این آیه را تلاوت کردم ، صدای ناله آن جوان بلند شد و من از در آن خانه عبور کردم .
فردا صبح که به در آن خانه گذر نمودم ، پیرزنی را آنجا دیدم که زاری و فغان می کرد و می گفت : فرزندی داشتم که شب ها از خوف حق گریه می کرد شب گذشته وقت مناجاتش کسی آمد و سر به در خانه نهاد و آیه ای از آیات عذاب حق را تلاوت کرد ، پس جوانم نعره زد و به اندازه ای گریه کرد تا آن که جان به جان آفرین داد .
گفتم : مادر آن آیه را من خواندم و من سبب شدم که روح او به عالم بقا شتافت اجازه می دهی او را غسل دهم ؟
گفت : آری . چون قطیفه از رویش برداشتم دیدم پلاسی در گردن دارد ، چون پلاس را از گردنش گشودم دیدم با خط سبز بر سینه او نوشته شده : ما این عبد را به آب توبه غسل دادیم !
#آیت_الله_حسین_انصاریان #توبه #بسیج_سایبری
۱.۴k
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.