به زور چهره خود را شکفته میدارم

به زور چهره خود را شکفته می‌دارم
چو پسته‌ای که کُند زخمِ سنگ خندانش

#صائب_تبریزی
دیدگاه ها (۳)

از برای کشتن من کم نبود اسبابِ قتلحال بیمار من از اغیار پرسی...

اختیاری نیست صائب اضطراب ما ز عشق...دست و پایی می‌زند هر کس ...

ز رویِ زرد و دلِ درد و سوزِ سینه مپرسکه آن به شرح نگنجد، بیا...

مانند کمان زاَهل جهان گوشه گرفتممِن بعد به زورِ تو مگر سوی ت...

این دنیا بی عشق به منزله ی دنیای مرده ای است.و پیوسته ساعتی ...

امشب چو زیبا شده ای لایق دلها شده ای دلم ربودیسر جنگ تو را ح...

دوستت دارمچو یاس‌هاے ترمه‌ے بی بی،چو شب بو‌هاے باغچه‌ے حیاط،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط