دل من هرزه نبود

دل من هرزه نبود
دل من عادت داشت که بماند یک جا ...
به کجا؟
معلوم است، به در خانه تو!
دل من عادت داشت که بماند آن جا
پشت یک پرده توری، که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود ...
دل من گوشه یک باغچه بود که تو هر روز به آن می نگری

راستی دل من را دیدی؟
آن را گم کردم ...؟!
دیدگاه ها (۲)

گاهی به خودت ، باورت و زندگی ات عشق بورزسن و سالت مشکل عشق ن...

هر رهگذری محرم اسرار نگردد صحرای نمک زار ، چمن زار نگرددهرجا...

.آدم‌ها غیرقابل پیش بینی‌اند!همانی که فکرش را نمیکردی روزی ب...

زن ها که عاشـق می شـوندموهایِ بلندشان راهر روز طورِ جدید تری...

عشق غیر منتظره پارت14 ( خودم قاطی کردم)

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط