ماه ما از در در آمد نیمشب

ماه ما از در در آمد نیمشب
آفتاب ما برآمد نیمشب

بخت ما بیدار شد در نیمروز
عمر رفته بر سر آمد نیمشب

بس که آب دیده ام در خاک ریخت
سرو نازم در بر آمد نیمشب

وصل او در روز خوش باشد ولی
بی رقیبان خوشتر آمد نیمشب

روز تا شب در تمنا بود دل
ناگهانی دلبر آمد نیمشب

خلوت جانم چو شب تاریک بود
روشنی او در آمد نیمشب

نعمت الله را درخت دولتش
از سعادت در بَر آمد نیمشب


شاه نعمت‌الله ولی
دیدگاه ها (۵)

زمین جسم است و جانت آسمان استکه جانان کارساز این و آن استتو ...

دسته گلی می سازم،به نام "سلام"که هرگل دعایی🌹 وهر برگش 🌹 سلا...

#ٺـــــو را به ٺرانه‌ها بخشٻدم به صدای موسٻقے به سڪوٺ شڪوفه ...

ببندم "شالو"می پوشم "قدک" را "بنازم" گردش "چرخ و فلک"را "بگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط