+عشقو تو قلبت باید حس کنی
+عشقو تو قلبت باید حس کنی
وقتی میبینیش و ضربان قلبت تو ثانیه میرسه به هزار...
عشقو باید تو گونه هات حس کنی وقتی اسمتو صدا میزنه و تو کسرِ ثانیه یه جور سرخ میشه گونه هات که سرخاب اونجور سرخت نمیکنه.
عشقو باید تو دستات حس کنی وقتی شونه به شونش راه میری و دستات خودشونو میزنن به در و دیوار که چفت دستاش بشن...
عشقو باید تو چشات حس کنی تو خنده ی چشات و برق خوشی وقتی که دنیات پر از بودنش و پر از اطمینان بابت همیشه موندنشه...
عشقو تو خنده های از ته دلت که همش برا خاطر اونه پیدا کن...
_ولی من عشقو تو مچاله شدن قلبم بخاطر دوست نداشتناش پیدا کردم،
من عشقو تو خیسی گونه هام که بخاطرِ حسرت یه بار شنیدن اسمم با یه لحن خاص از زبونش بود پیدا کردم...
من عشقو تو دستام که بخاطر دور شدن دستش از حرص مچاله میشد پیدا کردم...
عشق خیسی و قرمزی چشمام بود بخاطرِ نبودناش و ندیدناش عشق لرزیدن لب و چونم بود ...
نفست از جای گرم در میاد که اینارو میگی
من عشقو فقط تو گلوم حس کردم
مثلِ یه خار بود که راه نفسمو میبست
مثل لقمه ای که تو گلو مونده و نه میشه بالا بیاریش
نه میشه قورتش بدی
+اسم هرچیزیو نذار عشق
حسی که توش با تموم اختلافا دلت به بودنش و داشتنش خوش نیست
حسی که توش گریه هات از عشقات بیشتر میشه
حسی که تو گلوت جا خوش کنه عوضِ قلبت
بشنو از من
توهمِ عاشقیه...
#فاطمه_جوادی
وقتی میبینیش و ضربان قلبت تو ثانیه میرسه به هزار...
عشقو باید تو گونه هات حس کنی وقتی اسمتو صدا میزنه و تو کسرِ ثانیه یه جور سرخ میشه گونه هات که سرخاب اونجور سرخت نمیکنه.
عشقو باید تو دستات حس کنی وقتی شونه به شونش راه میری و دستات خودشونو میزنن به در و دیوار که چفت دستاش بشن...
عشقو باید تو چشات حس کنی تو خنده ی چشات و برق خوشی وقتی که دنیات پر از بودنش و پر از اطمینان بابت همیشه موندنشه...
عشقو تو خنده های از ته دلت که همش برا خاطر اونه پیدا کن...
_ولی من عشقو تو مچاله شدن قلبم بخاطر دوست نداشتناش پیدا کردم،
من عشقو تو خیسی گونه هام که بخاطرِ حسرت یه بار شنیدن اسمم با یه لحن خاص از زبونش بود پیدا کردم...
من عشقو تو دستام که بخاطر دور شدن دستش از حرص مچاله میشد پیدا کردم...
عشق خیسی و قرمزی چشمام بود بخاطرِ نبودناش و ندیدناش عشق لرزیدن لب و چونم بود ...
نفست از جای گرم در میاد که اینارو میگی
من عشقو فقط تو گلوم حس کردم
مثلِ یه خار بود که راه نفسمو میبست
مثل لقمه ای که تو گلو مونده و نه میشه بالا بیاریش
نه میشه قورتش بدی
+اسم هرچیزیو نذار عشق
حسی که توش با تموم اختلافا دلت به بودنش و داشتنش خوش نیست
حسی که توش گریه هات از عشقات بیشتر میشه
حسی که تو گلوت جا خوش کنه عوضِ قلبت
بشنو از من
توهمِ عاشقیه...
#فاطمه_جوادی
۵.۷k
۰۷ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.