دلیل می‌خواستم برای دیوانگی‌ام، خوب کردی آمدی…

انگار برای امتحان نخونده بودم و الان کنسل شده،
انگار یه چیزی که گم کرده بودم و کلی دنبالش بودم یهویی پیدا شده،
انگار بابام عروسکی که خیلی دوسش داشتم شب تولدم برام خریده،
انگار مشقامو یادم رفته بوده بنویسم و صبح که پاشدم با کلی برف مواجه شدم،
انگار تو تاکسی نشستم و همون موقع آهنگ خواننده مورد علاقه ام پلی شده،
انگار دلم نمیخواسته برم سر یه قراری و خود به خود کنسل شده،
انگار تو بی‌حوصلگیم پستچی غیرمنتظره یه نامه از یه عزیزی آورده،
انگار کاپشنمو از چمدون درآوردم و تو جیبش پول پیدا کردم،
انگار آخرین مدل آیفونو تو یک قرعه کشی برنده شدم،
انگار لاتاری بهم افتاده و قراره زندگیم عوض شه،
می دونی؟!
حسی که تو بهم میدی پره از این "انگار" ها.
دیدگاه ها (۶)

این پست را برای تشکر و قدردانی از تمام کسانی که این روزها در آبادان در حال کمک رسانی هستند بازنشر کردم، دمتان گرم.

همراهِ مردم باشید دولت ها میان و میرن....

ساعتی میزانِ آنی، ساعَتی موزونِ این، بَعد اَز این میزانِ خود شو، تا شَوی موزونِ "خویش"

به باورِ دلِ ناباورم نمی‌گنجد هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد…

احتیاج دارم صدات مثلِ آهنگ از اولِ صبح تا آخرِ شب . .موقعی ک...

آره من خیلی برات زیاده روی کردم...تو من و فروختی به کسی که ک...

زیر باران سئول[پارت 2]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط