خاطره

#خــاطــره(7)

یکی از دوستان می گفت: یک روز که مقام معظم رهبریبه کوه های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، بر خورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصور می کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد،
ولی بر خلاف تصورآن دو، مقام معظم رهبری با آن ها احوال پرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آن ها سؤال کردند، پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت که ما دوست هستیم،
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند:
بد نیست صیغه محرمیتی در میان شما بر قرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آن ها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصأ عقد شما را بخوانم.
آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده
خود، محضر آقا رسیدند.

آقا عقد آن ها را جاری کردند و با بر خورد کریمانه مقام عظیم الشأن ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند
و آن دختر غیر محجبه، به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مبدل شدند

آقای محمد امین نژاد(از کارمندان صدا و سیما- تهران)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مــطـیـع امـر رهـبـریـم

#به_سنگر_بپیوندید
دیدگاه ها (۳)

دستمو ول نکن که زمین میخورم...

....

سروده مقام معظم رهبری تقدیم به پیشگاه حضرت صاحب الزمان؛من از...

اولین عکسی که از دوست شهیدم دیدم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط