سلام ببخشید انقدر دیر شده😅
سلام ببخشید انقدر دیر شده😅
#عاشقم_باش #Love_me #پارت_۲۲
حسابی ترسیده بودم که صدایی از بلند گو هایه نصب شده به دیوار کمپانی گفت:
_کات ، عالی بود
حسابی گیج شده بودم،هنوز نفس نفس میزدم از رویه زمین بلند شدم و خاک هایه رویه لباسمو تکوندم در همون هِین دره چند تا از اتاقایه داخل راهرو باز شدو چند نفر اومدن بیرون و شروع کردن به دست زدن حسابی ترسیده بودم که پسره هم از رویه زمین پاشد و ماسک و تیشرتشو برداشت و با لبخند به سمت یکی از مردا گفت
لو-خب دیگه اینسری واقعی تر بنظر میرسید نه؟
مرده-واقعی؟محشر بود عالی
ستی+اینجا چخبره؟ اینو با داد گفتم و به اون دختره ترسناکه پشت در اشاره کردم
ستی+این...این چیه؟شما کی هستین؟
مرده-اوه اوه دخترجون نگران نباش😅 مارو ببخش که اینکارو کردیم اما تو در این لحظه تو قسمتی از یک سریال ترسناک بازی کردی😆
خونم به جوش اومده بود من تا سر حد مرگ ترسیدم بعدش این مردتیکه میگه من تو یه تیکه از یه فیلم بازی کردم؟
ستی+به چه حقی باعث ترس من شدین؟ممکن بود سکته کنم
مرد-اوه منکه معذرت خواهی کردم دختر جون،ما احتیاج داشتیم این قسمت خیلی طبیعی فیلم برداری بشه برایه همین به دختری نیاز داشتیم که ندونه این ماجرا دروغه و با ترسش فیلم واقعی بشه کاملا واقعی ، نگران نباش ما بخاطر این قسمت پول خوبی بهت میدیم تا رازی به پخش این قسمت بشی البته ما چهرتو حذف میکنیم و جایه چهرت چهره بازیگرمون خانوم ... رو میزاریم
ستی+هه شما فکر کردید من از این کارتون میگذرم و میذارم راحت باشید؟مطمئن باشید ازتون شکایت میکنم بعد کیفم را از زمین برداشتم و به سمت در خروجی به راه افتادم
*از دید لوهان*
دختره از کمپانی زد بیرون و قصد داشت که از ما شکایت کنه اگه اینکارو میکرد منو سازنده ها و بازیگرایه این فیلم تو بد درد سری میفتادیم ، بخاطر همین آقایه... که کارگردان بود گفت برم دنباله دختره و سعی کنم که راضیش کنم به گرفتن پول ، منم از کمپانی زدم بیرون ، خداروشکر دختره زیاد دور نشده بود و دم کمپانی داشت با یک دختره دیگه حرف میزد ، صداش زدم
لو-هی خانوم
دختری که باهاش حرف میزد زد بهش و برگردوندش به سمت من
*از دید ستیا*
از کمپانی زدم بیرون ، اِ اون آتناست؟داشت از میرفت داخل کمپانی که صداش زدم
س-هِی آتنااااا
برگشت به سمت صدام و وقتی چشمش به من افتاد لبخند زد و اومد به طرفم
آتنا+اِ سلام ستی تو که هنوز اینجایی😅 چرا نرفتی خونه پس؟☺
س-اوه آتنا نپرس که قصه اش طولانیه بگذریم،من با کمپانی قرارداد بستماااااا
آتنا جیغی کشید و بعد محکم بقلم کرد
آ+جیغغغغغ خیلی خوشحال شدممممم ستی کوچولوممم😍
مبارکهههه
بعد ولم کرد ، منم دارم میرم قرار داد ببندما،😅 😍
ستی_میدونم ، خیلی خوشحالممم😍 مبارکه
آ+باید با دخترا جشن بگیریمممم😍
صدایه مردی اومد که یکنفرو صدا میزد
لو+خانوممم
آتنا-هی انگار تورو صدا میزنه
برگشتم به سمتش ایشش یکی از دارو دسته هموناست که
با اخم برگشتم سمتش
ستی-بله؟😡
آتنا خب دیگه من میرم تا دیر نشده اینو گفت و بعد به سرعت رفت
لو+ببخشید خانوم ولی ما قصد بدی نداشتیم
س-معلومه،واسه همین منو تا سر حده مرگ ترسوندید نه؟
لو+اوه ما هزار بار از شما معذرت خواهی کردیم اما انگار بی فایدست
س-معلومه که بی فایدست
بعد راهمو کج کردم سمت خیابون تا برم تاکسی بگیرم
لو+حداقل اسمتونو شمارتونو بگین تا بتونیم پیداتون کنیم
س_نیازی نیست وقتی شکایت کردم همتون باهام آشنا میشید😏 بای
خدافظی کردمو دستمو برایه یکی از تاکسیا تکون دادم ، ایستاد
لو+خانوم خانوم وایسید کارتون دارم
بی توجه بهش در ماشینو باز کردمو سوار شدم،آدرسو دادم و به راه افتادیم
......
کامنت یادتون نره ها😙 ❤
فاطی مرسی از اینکه کاورو برام درستیدی😍 @Fatemeh216
#عاشقم_باش #Love_me #پارت_۲۲
حسابی ترسیده بودم که صدایی از بلند گو هایه نصب شده به دیوار کمپانی گفت:
_کات ، عالی بود
حسابی گیج شده بودم،هنوز نفس نفس میزدم از رویه زمین بلند شدم و خاک هایه رویه لباسمو تکوندم در همون هِین دره چند تا از اتاقایه داخل راهرو باز شدو چند نفر اومدن بیرون و شروع کردن به دست زدن حسابی ترسیده بودم که پسره هم از رویه زمین پاشد و ماسک و تیشرتشو برداشت و با لبخند به سمت یکی از مردا گفت
لو-خب دیگه اینسری واقعی تر بنظر میرسید نه؟
مرده-واقعی؟محشر بود عالی
ستی+اینجا چخبره؟ اینو با داد گفتم و به اون دختره ترسناکه پشت در اشاره کردم
ستی+این...این چیه؟شما کی هستین؟
مرده-اوه اوه دخترجون نگران نباش😅 مارو ببخش که اینکارو کردیم اما تو در این لحظه تو قسمتی از یک سریال ترسناک بازی کردی😆
خونم به جوش اومده بود من تا سر حد مرگ ترسیدم بعدش این مردتیکه میگه من تو یه تیکه از یه فیلم بازی کردم؟
ستی+به چه حقی باعث ترس من شدین؟ممکن بود سکته کنم
مرد-اوه منکه معذرت خواهی کردم دختر جون،ما احتیاج داشتیم این قسمت خیلی طبیعی فیلم برداری بشه برایه همین به دختری نیاز داشتیم که ندونه این ماجرا دروغه و با ترسش فیلم واقعی بشه کاملا واقعی ، نگران نباش ما بخاطر این قسمت پول خوبی بهت میدیم تا رازی به پخش این قسمت بشی البته ما چهرتو حذف میکنیم و جایه چهرت چهره بازیگرمون خانوم ... رو میزاریم
ستی+هه شما فکر کردید من از این کارتون میگذرم و میذارم راحت باشید؟مطمئن باشید ازتون شکایت میکنم بعد کیفم را از زمین برداشتم و به سمت در خروجی به راه افتادم
*از دید لوهان*
دختره از کمپانی زد بیرون و قصد داشت که از ما شکایت کنه اگه اینکارو میکرد منو سازنده ها و بازیگرایه این فیلم تو بد درد سری میفتادیم ، بخاطر همین آقایه... که کارگردان بود گفت برم دنباله دختره و سعی کنم که راضیش کنم به گرفتن پول ، منم از کمپانی زدم بیرون ، خداروشکر دختره زیاد دور نشده بود و دم کمپانی داشت با یک دختره دیگه حرف میزد ، صداش زدم
لو-هی خانوم
دختری که باهاش حرف میزد زد بهش و برگردوندش به سمت من
*از دید ستیا*
از کمپانی زدم بیرون ، اِ اون آتناست؟داشت از میرفت داخل کمپانی که صداش زدم
س-هِی آتنااااا
برگشت به سمت صدام و وقتی چشمش به من افتاد لبخند زد و اومد به طرفم
آتنا+اِ سلام ستی تو که هنوز اینجایی😅 چرا نرفتی خونه پس؟☺
س-اوه آتنا نپرس که قصه اش طولانیه بگذریم،من با کمپانی قرارداد بستماااااا
آتنا جیغی کشید و بعد محکم بقلم کرد
آ+جیغغغغغ خیلی خوشحال شدممممم ستی کوچولوممم😍
مبارکهههه
بعد ولم کرد ، منم دارم میرم قرار داد ببندما،😅 😍
ستی_میدونم ، خیلی خوشحالممم😍 مبارکه
آ+باید با دخترا جشن بگیریمممم😍
صدایه مردی اومد که یکنفرو صدا میزد
لو+خانوممم
آتنا-هی انگار تورو صدا میزنه
برگشتم به سمتش ایشش یکی از دارو دسته هموناست که
با اخم برگشتم سمتش
ستی-بله؟😡
آتنا خب دیگه من میرم تا دیر نشده اینو گفت و بعد به سرعت رفت
لو+ببخشید خانوم ولی ما قصد بدی نداشتیم
س-معلومه،واسه همین منو تا سر حده مرگ ترسوندید نه؟
لو+اوه ما هزار بار از شما معذرت خواهی کردیم اما انگار بی فایدست
س-معلومه که بی فایدست
بعد راهمو کج کردم سمت خیابون تا برم تاکسی بگیرم
لو+حداقل اسمتونو شمارتونو بگین تا بتونیم پیداتون کنیم
س_نیازی نیست وقتی شکایت کردم همتون باهام آشنا میشید😏 بای
خدافظی کردمو دستمو برایه یکی از تاکسیا تکون دادم ، ایستاد
لو+خانوم خانوم وایسید کارتون دارم
بی توجه بهش در ماشینو باز کردمو سوار شدم،آدرسو دادم و به راه افتادیم
......
کامنت یادتون نره ها😙 ❤
فاطی مرسی از اینکه کاورو برام درستیدی😍 @Fatemeh216
۴.۱k
۲۶ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.