اسم رمان رو عوض میکنم به جای عشق جیمین می نویسم یاقوت سیا
اسم رمان رو عوض میکنم به جای عشق جیمین می نویسم یاقوت سیاه
یاقوت سیاه🖤
part1
سلام من ات هستم ۱۹سالمه تو مدرسه عاشق جیمین شدم ولی نمیدونم اون حس بهم داره یا نه
و من تنها زندگی میکنم
سلام من جیمین هستم ۲۰ سالمه و عاشق ات هستم نمیدونم ا ون بهم حسی داره یا نه
و تنها زندگی میکنم
ات: صبح بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم صبحونه خوردم رفتم مدرسه تو راه مدرسه سولا رو دیدم(دوست ات)
سولا: سلام اتتتت
ات: علیک
فلش بک به مدرسه
ات: اینم یادم رف بگم دختر سرد مدرسه هستم😁
ات: با سولا رفتیم مدرسه رو میزم نشستم
جیمین: ات مثل همیشه کیوت بود کوک (دوست جیمین) بهم گفته بود چجو ر ی دلشو ببریم میخوام امروز امتحانش کنم
معلم اومد سر کلاس
(علامت معلم ¢)
¢: سلام بچه ها
دخترا: سلام
¢: بچها کتاب عربی رو بزارید
دخترا: اهع باز عربی
¢: خب صفحه ی 32رو بیارید بهتون فرصت میدم تو دلتون بخونین
ات: همه ی بچه ها کتاب رو باز کردن و داشتن اروم میخوندن
جیمین به ات داشتم نگاه میکردم که سرشو برگردوند و منم هول شدم سریع سرمو برگردوندم
ات: جیمین داشت نگاهم میکرد که نگاش کردم هول شد سرشو برگردوند
جیمین: یا خداا نزدیک بود ببینتم
فلش بک به زنگ تفریح
ات: رفتم پیش سولا گفتم بریم؟.
سولا: بریم
سولا: ات تو از جیمین خشت اومده؟.
ات: امم راستش ار
سولا: یاع یاع اونم فکنم دوست داره
ات: واهههععععع
سولا: خفه شوو دیگ همه شنیدن
ادامه دارد..........
حمایت کنید لطفا (بغض سگی)😢😔
یاقوت سیاه🖤
part1
سلام من ات هستم ۱۹سالمه تو مدرسه عاشق جیمین شدم ولی نمیدونم اون حس بهم داره یا نه
و من تنها زندگی میکنم
سلام من جیمین هستم ۲۰ سالمه و عاشق ات هستم نمیدونم ا ون بهم حسی داره یا نه
و تنها زندگی میکنم
ات: صبح بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم صبحونه خوردم رفتم مدرسه تو راه مدرسه سولا رو دیدم(دوست ات)
سولا: سلام اتتتت
ات: علیک
فلش بک به مدرسه
ات: اینم یادم رف بگم دختر سرد مدرسه هستم😁
ات: با سولا رفتیم مدرسه رو میزم نشستم
جیمین: ات مثل همیشه کیوت بود کوک (دوست جیمین) بهم گفته بود چجو ر ی دلشو ببریم میخوام امروز امتحانش کنم
معلم اومد سر کلاس
(علامت معلم ¢)
¢: سلام بچه ها
دخترا: سلام
¢: بچها کتاب عربی رو بزارید
دخترا: اهع باز عربی
¢: خب صفحه ی 32رو بیارید بهتون فرصت میدم تو دلتون بخونین
ات: همه ی بچه ها کتاب رو باز کردن و داشتن اروم میخوندن
جیمین به ات داشتم نگاه میکردم که سرشو برگردوند و منم هول شدم سریع سرمو برگردوندم
ات: جیمین داشت نگاهم میکرد که نگاش کردم هول شد سرشو برگردوند
جیمین: یا خداا نزدیک بود ببینتم
فلش بک به زنگ تفریح
ات: رفتم پیش سولا گفتم بریم؟.
سولا: بریم
سولا: ات تو از جیمین خشت اومده؟.
ات: امم راستش ار
سولا: یاع یاع اونم فکنم دوست داره
ات: واهههععععع
سولا: خفه شوو دیگ همه شنیدن
ادامه دارد..........
حمایت کنید لطفا (بغض سگی)😢😔
۹.۰k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.