بهخدادست خودم نیست اگر می رنجم

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم

من صبورم اما

چقدر با همهء عاشقیم محزونم

و به یاد همهء خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم

من صبورم اما

بی دلیل از قفس کهنهء شب میترسم

بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم

من صبورم اما

آه.. این بغض گران صبر نمی داند چیست...
دیدگاه ها (۱)

هــــرگـــــاه از شــــدت تـنهـــایــی هوس اعــتمــادی دوبــ...

#نبض#شب#های#تنهایی#من...  همین که هنوز نفسی هست تا توان دعا ...

اما من و تودور از هم می پوسیمغمم از وحشت پوسیدن نیستغمم از ز...

#رهایم#کن...از این بن بست بی فردا رهایم کناز این دیروز و امر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط