پـسـت_هـمـوار ( غـزل )

کسی را دوست می‌خواندم شد او اهریمن جانم
چه کردم او چنین بد شد نمیدانم نمیدانم

کلاس معرفت هرگز ندارد دانش آموزی
دگر درس رفاقت را نمیخوانم نمیخوانم

خیانت آخرین تیر خلاصی از رفیقان بود
دگر روی خوشی هرگز ندارم از رفیقانم

بزن سیلی محکم بر رخ دریای نامردی
مراقب باش ای کوسه سوار خشم طوفانم

زدند ما را همه ، دنیا بزن آری تو هم مارا
به ناحق زیر و دست پا لگد دیگر نمیمانم

نه در من نطفهٔ دیوست نه قاتل نه شرور هستم
نمیخواهم کسی باشم کسانی را بترسانم

زمینم یا زمین لرزه یکی را انتخاب کردم
میان راه و گمراهی بلرزم یا بلرزانم


#پست_هموار
#یزدان_ماماهانی
#سرایش۲۱_۱۱_۱۳۹۷
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

مـسـکـوت ( دلــواژه )

جـهـنـم ( دلــواژه )

نـیـلـوفـر بـی آرزو ( قـطعـهٔ ادبـی )

پــریــچهـر ( دوبـیتـی )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط