یک هفته بعد :)
یک هفته بعد :)
از زبون یونا
عروسی منو جیمین بود
بالاخره به هم رسیدیم🥺💜
بعد پوشیدن لباسم و میکاب منتظر جیمین شدم که بیاد نشسته بودم روی صندلی
جیمین اومد تو چشمام نگاه نکرد جلوم زانو زد و دستمو بوسید
جیمین : زنده باد ملکه من
و بعد بهم نگا کرد
جیمین : وای😍 خیلی خوشگل شدی دارم کور میشم از درخشش تو 🤕
یونا : ممنون پادشاه من☺️💜
بعد بله گفتن من جیمین منو بلند کرد و چرخوند دستاشو رو صورتم قاب کرد و لبامو بوسید داشت ادامه میداد که ...شوگا گفت:
عروسو خوردی داشم😐
بسه ما گشنه ایم غذا رو کی میدین؟😂
و همه زدن زیر خنده
۱ سال بعد
زندگی با جیمین به قدری رمانتیک و دوست داشتنی بود که... گذر زمان رو حس نمیکردم
و ما بچه دار شدیم و با اومدن یونهی تو زندگیمون زندگیمون شیرین تر شده بود...
تهیونگ هم از بیمارستان مرخص شده بود و حال و اوضاش خوب بود جدیدا هم با یکی از خواننده های آمریکایی داره همکاری میکنه ....
و تو زندگیش موفقه ):
پایاننننن
امیدوارم دوست داشته باشین
از زبون یونا
عروسی منو جیمین بود
بالاخره به هم رسیدیم🥺💜
بعد پوشیدن لباسم و میکاب منتظر جیمین شدم که بیاد نشسته بودم روی صندلی
جیمین اومد تو چشمام نگاه نکرد جلوم زانو زد و دستمو بوسید
جیمین : زنده باد ملکه من
و بعد بهم نگا کرد
جیمین : وای😍 خیلی خوشگل شدی دارم کور میشم از درخشش تو 🤕
یونا : ممنون پادشاه من☺️💜
بعد بله گفتن من جیمین منو بلند کرد و چرخوند دستاشو رو صورتم قاب کرد و لبامو بوسید داشت ادامه میداد که ...شوگا گفت:
عروسو خوردی داشم😐
بسه ما گشنه ایم غذا رو کی میدین؟😂
و همه زدن زیر خنده
۱ سال بعد
زندگی با جیمین به قدری رمانتیک و دوست داشتنی بود که... گذر زمان رو حس نمیکردم
و ما بچه دار شدیم و با اومدن یونهی تو زندگیمون زندگیمون شیرین تر شده بود...
تهیونگ هم از بیمارستان مرخص شده بود و حال و اوضاش خوب بود جدیدا هم با یکی از خواننده های آمریکایی داره همکاری میکنه ....
و تو زندگیش موفقه ):
پایاننننن
امیدوارم دوست داشته باشین
۲۳.۹k
۲۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.