همیشه یه چیزایی هست که آدمو خفه کنه یکی وسط رابطه شیر گا
همیشه یه چیزایی هست که آدمو خفه کنه. یکی وسط رابطه شیر گازُ باز کرده. هرچی بخوای محکم تر نفس بکشی، زودتر خفه میشی. تصمیم میگیری از رابطه بزنی بیرون. میزنی بیرون، ولی دلتنگی مثه گاز مونوکسیدکربن میپیچه تو فضای اتاق و نفستُ میگیره. حتی تو فضای باز، وسط جنگل، روبهروی دریا هم نفستُ میگیره.
زیر بارون فشار دو تا دستُ روی گلوت حس میکنی. فشار یه طناب نامرئی دور گردنت که تا ابرا کشیده شده؛ چون این بارونی که اینجوری نمنم داره روو برگای زرد و نارنجی کف خیابون میزنه، تو رو یاد اون پاییزی میندازه که بارون همینجوری نمنم شروع شد و یهو رگبار گرفت و دستشُ گرفتی دویدین زیر درخت بزرگ بید مجنون. حالا همون دستا نامرئی شدن و دارن خفهت میکنن.
دلتنگی گاز مونوکسیدکربنه، تو هوا میخوای، باید اونقدر بری تا به اکسیژن برسی. ولی با خودت میگی «بهتره برگردم»
وقتی برمیگردی، پیچ دلتنگیت سفت میشه، گاز کمتری میپیچه تو ریههات، ولی به هر حال اون گازه داره میپیچه تو ریههات، یه روزی هم خفهت میکنه.
دلتنگی دلیل خوبی واسه برگشتن نیست.
دلتنگی اولین محلهی رفتنه.
رفتن از اون کسی که شیر گازُ وا کرده تا خفهت کنه
زیر بارون فشار دو تا دستُ روی گلوت حس میکنی. فشار یه طناب نامرئی دور گردنت که تا ابرا کشیده شده؛ چون این بارونی که اینجوری نمنم داره روو برگای زرد و نارنجی کف خیابون میزنه، تو رو یاد اون پاییزی میندازه که بارون همینجوری نمنم شروع شد و یهو رگبار گرفت و دستشُ گرفتی دویدین زیر درخت بزرگ بید مجنون. حالا همون دستا نامرئی شدن و دارن خفهت میکنن.
دلتنگی گاز مونوکسیدکربنه، تو هوا میخوای، باید اونقدر بری تا به اکسیژن برسی. ولی با خودت میگی «بهتره برگردم»
وقتی برمیگردی، پیچ دلتنگیت سفت میشه، گاز کمتری میپیچه تو ریههات، ولی به هر حال اون گازه داره میپیچه تو ریههات، یه روزی هم خفهت میکنه.
دلتنگی دلیل خوبی واسه برگشتن نیست.
دلتنگی اولین محلهی رفتنه.
رفتن از اون کسی که شیر گازُ وا کرده تا خفهت کنه
- ۲.۸k
- ۱۵ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط