اتو اینکه چیکار داشتین
ℜ𝔦𝔤𝔦𝔡 𝔪𝔦𝔰𝔰𝔦𝔬𝔫
𝓟𝓪𝓻𝓽 ۲
ات:و اینکه چیکار داشتین
جونگکوک:یکی از تخم اژدها توسط ملکه تاریکی دزدیده شده
ات:چییییی؟یعنی به ما نفوذ کردع؟
جونگکوک:مثل اینکه
ات:هوففف باید برم پیش ملکه طبیعت(لیسا)ببینم تونسته جلوشو بگیره
جونگکوک:من میرسونم
ات:باشه...خداحافظ پادشاه ماه
جین:خدافظ
با کوک راه افتادیم که یه دختر با بال های سفیدش نزدیک ما میشد رو دیدیم
کوک:اون پری نیست؟
ات:آره و ملکه پری ها
رزی:سلام
ات:سلام رزی خوبی؟
رزی:عهههه به همه میگی ملکه پادشاه به من میگی رزی؟
ات:چون تو دوستمی
کوک:یاااا مگه من دوستت نیستم
ات:هستی
کوک:پس چرا پیش پادشاه ماه بهم گفتی پادشاه اژدها
ات:جلوی پادشاه ماه زشته
تهیونگ:راست میگه
ات:داداشیییی
پریدم بغل تهیونگ
ته:به سلام ابجی
رزی:عوققققق
کوک:عوقققققققققق
رزی:عوققققققققققققققق
کوک:عوقققققققققققققققققققق
همینجوری داشتن ادامه میدادن که یهو یه صدایی توجهمو جلب کرد
لیسا:عوققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق
ات:عههههههه از تو بعیده
لیسا:اولن سلامت کجاس دومن آخه خواهر برادری حال ملت رو بهم ریختن
تهونگ داشت از خنده قش میکرد
کوک:یاااا جدددددد اژدهااااااا
ات:چیشده
کوک:خودت ببین
سرم رو برگردوندم و چون جدیدا کنترل قدرتم دستم نبود یه سطح ظخیم از آب رو بالا سر خودمون دیدم
ات:هینننن
ته:هنوز راحت نمیتونی کنترلش کنی؟
ات:نچ
ته:باشه
ته تمام اون آب رو به برف تبدیل کرد و اون برف ریخت رومون و من و ته داشتیم حال میکردیم اما دیدم که بال های رزی داره یخ میزنه خواستم برم طرفش که با تابش نور به برف همه برف آب شد ولی چون من و ته به سرما نیاز داشتیم سر درد گرفتیم
ته:اهههههههههههههههههه
ات:جیییییییییییییییییییغغغغغ
تابش نور از رو صورتمون رفت اونور
هوسوک:خوبین؟
ات:اوه پادشاه...
هوسوک:راحت باش اون فقط کنار پادشاه ماه باید رسمی حرف بزی...و به خاطر نور زیاد هم ببخشید
چطور بید؟
𝓟𝓪𝓻𝓽 ۲
ات:و اینکه چیکار داشتین
جونگکوک:یکی از تخم اژدها توسط ملکه تاریکی دزدیده شده
ات:چییییی؟یعنی به ما نفوذ کردع؟
جونگکوک:مثل اینکه
ات:هوففف باید برم پیش ملکه طبیعت(لیسا)ببینم تونسته جلوشو بگیره
جونگکوک:من میرسونم
ات:باشه...خداحافظ پادشاه ماه
جین:خدافظ
با کوک راه افتادیم که یه دختر با بال های سفیدش نزدیک ما میشد رو دیدیم
کوک:اون پری نیست؟
ات:آره و ملکه پری ها
رزی:سلام
ات:سلام رزی خوبی؟
رزی:عهههه به همه میگی ملکه پادشاه به من میگی رزی؟
ات:چون تو دوستمی
کوک:یاااا مگه من دوستت نیستم
ات:هستی
کوک:پس چرا پیش پادشاه ماه بهم گفتی پادشاه اژدها
ات:جلوی پادشاه ماه زشته
تهیونگ:راست میگه
ات:داداشیییی
پریدم بغل تهیونگ
ته:به سلام ابجی
رزی:عوققققق
کوک:عوقققققققققق
رزی:عوققققققققققققققق
کوک:عوقققققققققققققققققققق
همینجوری داشتن ادامه میدادن که یهو یه صدایی توجهمو جلب کرد
لیسا:عوققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق
ات:عههههههه از تو بعیده
لیسا:اولن سلامت کجاس دومن آخه خواهر برادری حال ملت رو بهم ریختن
تهونگ داشت از خنده قش میکرد
کوک:یاااا جدددددد اژدهااااااا
ات:چیشده
کوک:خودت ببین
سرم رو برگردوندم و چون جدیدا کنترل قدرتم دستم نبود یه سطح ظخیم از آب رو بالا سر خودمون دیدم
ات:هینننن
ته:هنوز راحت نمیتونی کنترلش کنی؟
ات:نچ
ته:باشه
ته تمام اون آب رو به برف تبدیل کرد و اون برف ریخت رومون و من و ته داشتیم حال میکردیم اما دیدم که بال های رزی داره یخ میزنه خواستم برم طرفش که با تابش نور به برف همه برف آب شد ولی چون من و ته به سرما نیاز داشتیم سر درد گرفتیم
ته:اهههههههههههههههههه
ات:جیییییییییییییییییییغغغغغ
تابش نور از رو صورتمون رفت اونور
هوسوک:خوبین؟
ات:اوه پادشاه...
هوسوک:راحت باش اون فقط کنار پادشاه ماه باید رسمی حرف بزی...و به خاطر نور زیاد هم ببخشید
چطور بید؟
- ۳.۴k
- ۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط