مرا طلای گنبد تو بیقرار میکند

مرا طلای گنبد تو بیقرار می‌کند
کسی مرا به دوش ابرها سوار می‌کند
خیال می‌کند که دیدن تو قسمتش شده
همین کسی که دارد از خودش فرار می‌کند
دیدگاه ها (۴)

أَلَا وَ إِنَّ اللِّسَانَ الصَّالِحَ يَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعَ...

بر سپهر معرفت کی بر شویمتا بپر و بال چوبین میپریمواعظیم اما ...

امام صادق(ع):(الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ ال...

إلَهي فاجعلنَا مِمَّنِ اصطفيتَهُ لِقُربِک و ولايَتِک وأخلصتَ...

‌میرزا اسماعیل دولابی ره:ریشه ی طلبکاری از خدا را بکنید..بگو...

من می زده دوشم شاید که خیال تو امروز به یک ساغر مستانه کند م...

یادت ،هر روز ،هر شب ،دلِ بیقرار و شیدای مرا ،در کوچه باغ های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط