ددیجذابمن

#ددی_جذاب_من

پارت ۲۱

بعدش رفتم پایین کمک مامان و زن عمو شام رو چیدم رو میز و رفتم اینا رو صدا بزنم بیان

_اقایون تشریف نمیارین شام بخورین البته اگه این فوتبال کوفتی تموم شده

+فشار نخور عشقم اومدیم

&ادامشو بعد شام میبینیم

بابای کوک:اره مگه میشه از فوتبال گذشت اصلا

_ایششش

رفتیم تو آشپزخونه و شام خوردیم من کنار جونکوک نشستم و زیر میز دستمو گرفته بود بعد شام بلند شدیم رفتیم تو سالن و

&بریم فوتبال ببینیم

بابای کوک:اره بریم

+منم میام

مامان کوک و مامان لونا و لونا:نهههههههههههه

&یا خداااا

بابای جونکوک:چیشد چیشد کی مرده

+جای من اینجا نیس دیگه

_اع بسه دیگه همش فوتبال بابا دو دقیقه بیاین بشینیم پیش هم تعریف کنیم مثلا یعنی خانواده ایم

+فشار نخور عزیزم اصن بیا بریم گیم بزنیم حالت بیاد سر جاش خوبه

_اره اره بریم (ذوق مرگ)

ما رفتیم بالا تو اتاق کوک اینقدر بازی کرده بودم که حتی از کوک هم می‌بردم البته یه گاهی وقت هیچکس مث کوک نمیتونه خوب بازی کنه

+حاجی تو کی اینقدر بازیت خوب شده

_هه ما اینیم دیگه من اون موقع میخواستم بهت آسون بگیرم ولی الان دیگه بسه

+اع اینطوریه خیلی خب باشه من تو خونه جواب این رفتاراتو میدماااا کاری نکن یه کاری کنم تا ده روز رو تخت باشی

_واییی نه همین یه بارم پارم کردی هوووف خسته شدم دیگه نمی‌خوام بازی کنم

رفتیم نشستیم رو تخت اون دراز کشید و به تاج تخت تکیه داد و سیگارش و از جیبش درآورد مشغول کشیدنش شد..
دیدگاه ها (۱)

#ددی_جذاب_من پارت ۲۲_مامان بابات می‌دونن سیگار میکشی+ن_اکه ب...

#ددی_جذاب_من پارت ۲۳تو ماشین بودیم سرمو تکیه داده بودم به شی...

#ددی_جذاب_من پارت ۲۰ بابای جونکوک:واییی داداش من میترسم بچمم...

#ددی_جذاب_من پارت ۱۹برش زمانی به شب :منو کوک برگشتم خونه زنگ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط