تابستون برای من یادآور هندونه های شیرین و خوشرنگی که وقت

تابستون برای من یادآور هندونه های شیرین و خوش‌رنگی که وقتی بچه بودیم شبا هممون رو دور هم جمع میکرد،
شربت آبلیموی خنکی که قبل از رسیدن پدرم از سرکار، با عشق درست میکردم،
هر شب خوابیدن تو حیاط و نسیم خنکِ دم دمای صبح که دل کندن از رختخواب رو سخت‌تر می‌کرد،
لحظه شماری کردن برای سایه افتادن تو کوچه و بازی کردن با دوستامون،
پیرمرد مهربونی که تو کوچه ها بستنی های رنگی رنگی و فالوده می‌فروخت،
ذوق شب موندن خونه ی مادربزرگ و خوابیدن دسته جمعی توی پشه بند تو ایوون...

💬فاطمه باقری

#Nostálgico_Time
دیدگاه ها (۲)

زندگى، قبل از هرچيز زندگى‌ست...گل مى‌خواهد، موسيقى مى خواهد،...

نفس بكشعميقآرامشادمانبگو غم رد شودكه قلبتآرامگاهِ اندوه نيست...

تو را نمیدانم!امّامن همیشه چیزهای قدیمی را ترجیح میدهم؛خانه ...

«أنا من أولئك، ممّن يموتون حين يُحبون»من از آن‌هایم، آن‌هایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط