ادمین گشادی را کنار گذاشت و پارت داد
ادمین گشادی را کنار گذاشت و پارت داد
همه ی هاشیرا ها یه خونه مشترک دارن که همه باهم آنجا زندگی میکنم چند روز میمونن شمشیراشونو با چیز های مختلف تیز میکنن یا تو اون روز زخم هاشون رو درمان میکنن بعد میرن سر زندگیشون
وقتی رسیدند خونه اونجا : یه خونه بزرگ ۷۰۰ متری بود با ۱۰ تا اتاق اون نه تا برای هاشیرا ها هر هاشیرا یکی اون اتاقک وسایلا برای جلا دادن و تیز کردن شمشیر بود
خونه ی قشنگی بود و ارتفاع سقف بخاطر درازی گیومی ۳ متر و ۵۰ سانت بود ( مهم🗿🤌🏻) هرکس وسایلاش رو تو اتاق خودش گذاشت شینوبو : آسا این اتاق توعه وسایلات رو بزار اینجا لباست رو هم تو کمد بزار آسا : باشه حتما تایم گذشت و وقت شام رسید سانمی آشپز بود ( عجب🗿) همه سر میز نشسته بودند همه منتظر بودند تا سانمی غذا رو بیاره وقتی غذا رو آورد همه : وووعااااا
همه کنار هم نشسته بودند و میخندیدند
آسا چشماش حالت نرمی گرفت لبخند کوچیکی زد و به پایین نگاه کرد اشکش گرفت و اشک روی دستش ریخت
میتسوری : آسا چان چیزی شده
همه به آساکا نگا کردند آسا خودشو جمع و جور کرد و با لحن آرومی گفت : من گذشته خوبی نداشتم و من هیچ وقت نتونستم یه شام یا یه نهار با خانوادم بگذرونم ولی شما ها الان مثل خانواده ی منید. میتسوری لبخند زد و آسا رو سفت بغل کرد همه لبخند زدند و به شام خوردن ادامه دادند
روز بعد همه در حال تیز کردن شمشیر بودن
آسا : عاااااایییییی مویچیرو دویید سمت آسا : چتههههه. آسا: مث اینکه خیلی شمشیرمو تیز کردم دستم برید مویچیرو :...... سانمی : جوجه اینجاروباش من صورتمو کامل زخم کردم بعد تو باشمشیر میگی عایییییی ؟؟؟ یه سوال این بچه چطور هاشیرا شده ؟؟؟ آسا : (خندید)
روز بعد در حال پانسمان زخم های عمیق بودند بیشتر هاشیرا ها از جمله آسا و مویچیرو زخم عمیق داشتند آسا یدونه روی رون پاهاش و یدونه روی پشتش آسا تو اتاقش نشسته بود : میتسوریییی میشه اون جعبه بانداژ اضافی رو بیاری میخواست پاهاش رو پانسمان کنه
میتسوری : وااایییی من الان درگیرم مویچیرو میشه تو ببری ؟؟؟ مویچیرو: اره تو راهرو راه میرفت که در اتاق آسا رو باز کرد و رون اورا .....اهم ام دید اره دید.
آسا :( لبو ) عههههه مرسی بزار باشه برووووو
مویچیرو : (لبو) اوک اوک( گذاشت و رفت )
آسا : آییییششش بهتره اینو سریع پانسمان کنمممممممم
خوبه تا اینجا دیگه 🗿🤌🏻🤌🏻🤌🏻
خوب بود ؟؟
همه ی هاشیرا ها یه خونه مشترک دارن که همه باهم آنجا زندگی میکنم چند روز میمونن شمشیراشونو با چیز های مختلف تیز میکنن یا تو اون روز زخم هاشون رو درمان میکنن بعد میرن سر زندگیشون
وقتی رسیدند خونه اونجا : یه خونه بزرگ ۷۰۰ متری بود با ۱۰ تا اتاق اون نه تا برای هاشیرا ها هر هاشیرا یکی اون اتاقک وسایلا برای جلا دادن و تیز کردن شمشیر بود
خونه ی قشنگی بود و ارتفاع سقف بخاطر درازی گیومی ۳ متر و ۵۰ سانت بود ( مهم🗿🤌🏻) هرکس وسایلاش رو تو اتاق خودش گذاشت شینوبو : آسا این اتاق توعه وسایلات رو بزار اینجا لباست رو هم تو کمد بزار آسا : باشه حتما تایم گذشت و وقت شام رسید سانمی آشپز بود ( عجب🗿) همه سر میز نشسته بودند همه منتظر بودند تا سانمی غذا رو بیاره وقتی غذا رو آورد همه : وووعااااا
همه کنار هم نشسته بودند و میخندیدند
آسا چشماش حالت نرمی گرفت لبخند کوچیکی زد و به پایین نگاه کرد اشکش گرفت و اشک روی دستش ریخت
میتسوری : آسا چان چیزی شده
همه به آساکا نگا کردند آسا خودشو جمع و جور کرد و با لحن آرومی گفت : من گذشته خوبی نداشتم و من هیچ وقت نتونستم یه شام یا یه نهار با خانوادم بگذرونم ولی شما ها الان مثل خانواده ی منید. میتسوری لبخند زد و آسا رو سفت بغل کرد همه لبخند زدند و به شام خوردن ادامه دادند
روز بعد همه در حال تیز کردن شمشیر بودن
آسا : عاااااایییییی مویچیرو دویید سمت آسا : چتههههه. آسا: مث اینکه خیلی شمشیرمو تیز کردم دستم برید مویچیرو :...... سانمی : جوجه اینجاروباش من صورتمو کامل زخم کردم بعد تو باشمشیر میگی عایییییی ؟؟؟ یه سوال این بچه چطور هاشیرا شده ؟؟؟ آسا : (خندید)
روز بعد در حال پانسمان زخم های عمیق بودند بیشتر هاشیرا ها از جمله آسا و مویچیرو زخم عمیق داشتند آسا یدونه روی رون پاهاش و یدونه روی پشتش آسا تو اتاقش نشسته بود : میتسوریییی میشه اون جعبه بانداژ اضافی رو بیاری میخواست پاهاش رو پانسمان کنه
میتسوری : وااایییی من الان درگیرم مویچیرو میشه تو ببری ؟؟؟ مویچیرو: اره تو راهرو راه میرفت که در اتاق آسا رو باز کرد و رون اورا .....اهم ام دید اره دید.
آسا :( لبو ) عههههه مرسی بزار باشه برووووو
مویچیرو : (لبو) اوک اوک( گذاشت و رفت )
آسا : آییییششش بهتره اینو سریع پانسمان کنمممممممم
خوبه تا اینجا دیگه 🗿🤌🏻🤌🏻🤌🏻
خوب بود ؟؟
۲.۵k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.