هیون رفتی و پشت سرت همه چیو جا گذاشتیهمه خاطرات همه
هیون رفتی و پشت سرت همه چیو جا گذاشتی...همه خاطرات ...همه ی خوشی ها...همه چیو پشت سرت جا گذاشتی...چرا داداش؟چرا ما رو ندیدی؟ اونهمه حرفا رو دیدی و تحمل کردی...چرا؟ چرا بعد از اینهمه مدت؟ بعد ده سال؟چرا داداش به شاولا نگاه ننداختی؟ چرا ما رو پشت سرت گذاشتی و رفتی؟همه اون انتی فنا جلوی چشمات بودن...ولی ماکه عاشقت بودیم هیچوقت دیده نشدیم...هیون بیدار شو و بذار این کابوس تموم شه...التماست میکنم ...چشماتو باز کن...
- ۱.۹k
- ۲۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط